درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

1000days (آتلیه مامان 16)

ریسه های هزار روزگی دختر گلم کل تمی که برات درست کردم عشقم و خیلی خیلی زیبا شده بود با اینکه عجله ای شد  فدای ژست قشنگت بشم من  بااااااااااز هم عاشق ژست زیبات بشم اینم یکی از ژستای خودته عزیزم  اینم دومین کیک به مناسبت هزار روزگی که خودم پختم  فدای اداهای خوشگلت جووووووووونمی دختر بانمکم اینم نمکایی که وقتی عکس می گرفتم می ریختی  اینم یکی دیگه از نمکات چه عجب صاف نشستی شما جوووووووووون فدای لبات هزااااااااااااااار روزگیت مبارک عشقم یه بار دیگه شمعها رو روشن کردم ب...
31 مرداد 1394

جشن هزار روزگی

درسای نازم سلام عشق  1 0 0 0  روزه مامان  هزاااااااااااااااااار روزگیت مبارک دختر هزار روزه من یکشنبه مشغول کیک پختن شدم و برات یه کیک شکلاتی درست کردم و برای اولین بار از فر ماکروفر استفاده کردم برای پختنش و از قبل یه قالب طرحدار خریده بودم که با شکلات آب کرده تزیینش کنم و ظاهرش خاصتر از کیکهای معمولی بیرون بشه اما وقتی کیک داغ بود و گذاشته بودم که سرد بشه و از قالب جداش کنم شما رفتی و قالب رو بلند کردی و داغوووووونش کردی هیچی دیگه خورده های کیک که به قالب چسبیده بود رو ریختم تو قسمت دایره ای شکل وسط و چون کیک اسفنجی و نرم بود راحت گردش کردم و دورش رول  رول شکلاتی چسبوندم و برای روش هم با ...
27 مرداد 1394

روز دختر(آتلیه مامان15)

روی پیشونی ِ فرشته ها نوشته هرکی دختر داره جاش وسطه بهشته از آسمون میباره دُر و طلا و گوهر زر و سیمو نقره وقتی میخنده دختر یکی یدونه دختر چراغ خونه دختر گلابتونه دختر ماه آسمونه دختر قندو نباته دختر همیشه باهاته دختر اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر تو شبای تاریک ماه و ستاره دختر کوچیکو بزرگش فرقی نداره دختر دختر کوه نمک دختر عزیزه چشماشو میبنده میخنده ریزه ریزه شاخه نبات دختر ، آب حیات دختر وقتی که غم داره دلت میمونه باهات دختر یکی یدونه دختر چراغ خونه دختر گلابتونه دختر ماه آسمونه دختر قند و نباته دختر همیشه باهاته دختر اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر  ♫♫♫ تو شبای تاریک ماه...
26 مرداد 1394

تولد محمدسام

سلام به دختر قشنگ خودم نانازی این روزها هرجا که میرم و عکست و برای هرکسی که می فرستم میگه چقدر شما خانوم شدی ،چقدر بزرگ شدی و کلی تغییر کردی  خودم هم متوجه تغییراتت شدم قدت بلندتر شده و رفتارهات بزرگونه تر شده و بعضی وقتا خانومانه هم رفتار می کنی  گفتم بعضی وقتا چون هنوز هم بهانه گیری های الکی و عصبانی شدن و داد کشیدن و پرت کردن وسایل توی رفتارت زیاد هست  ایشالا که به زودی اینها هم تموم میشه مدتی بود که مامان حال و روزش اصلا خوب نبود و شما هم بدتر شدی اما الان چند روزیه که اصلا دعوات نکردم و هروقت که کاراشتباهی می کنی فقط میگم کارت بد بود و مشغول کارم میشم و یکم بعد شما معذرت خواهی می کنی و بوسم می کنی و کارت رو انجام ...
15 مرداد 1394

پیک نیک تابستانه

سلام دختر ناز و خوشگلم دوم مرداد ماه ،جمعه مامانی دعوتمون کرد رستوران که به پیشنهاد بابایی قرار شد بریم سمت لواسون که مدت بیشتری کنار همدیگه باشیم و آب و هوا هم بهتر باشه صبح زودتر از همیشه بیدار شدیم و به سمت رستوران حرکت کردیم ما و مامانی و بابا عزیز و عمه عصمت زودتر از همه رسیدیم اونجا و شما کلی بازی کردی و تقریبا یکساعت بعد بقیه اومدن و بعدش ناهار خوردیم و یه مقدار عکس گرفتیم و عصر هم هندوانه خوردیم و برگشتیم سمت خونه ،ساعت هفت رسیدیم خونه و شما خیلی خسته بودی و تو راه خوابیدی و وقتی هم که برگشتیم تو خونه خوابیدی و آخر شب بیدار شدی و طبق معمول شروع کردی گریه کردن و بهانه گرفتن و هرکاری کردیم ساکت نمی شدی و فقط گریه و بهانه الکی ،می ر...
5 مرداد 1394

تیرماه و 32 ماهگی

نازگل مامان سلام عشق من باز هم مشکلات و گرفتاری های زندگی من رو تو خودش غرق کرد و نتونستم به موقع خاطرات قشنگت رو ثبت کنم و حتی گاهی فرصت نشد که همون پست موقت رو هم داشته باشم و فقط یکسری اتفاقات مهم رو تو سر رسیدم کوتاه نوشتم و سعی کردم از هر اتفاقی عکس بگیرم که فراموش نکنم و امیدوارم همین طور که پیش میره از ثبت خاطراتت دست برندارم و مثل یکسری از وبلاگهایی که خودم دنبالشون می کردم و الان سالهاست مطلبی اضافه نشده نشیم امروز با همه کارها و خستگی ها و شیطنتهای شما هرطور شده خاطراتت رو ثبت می کنم  مدتی هست که برای مدیریت بلاگفا مشکل پیش اومده و حالا بعد از درست شدن کلی از خاطرات قبلیت پریده و حتی وقتی سعی می کنم مطلب جدید بذارم...
3 مرداد 1394

31ماهگی نازگلکم

درساااااای نازم سلام عزیز دلم  ماهگیت مبارک خرداد ماه پر خاطره ای بود برامون و کلی به من و شما خوش گذشت عزیز دلم و باهمدیگه بازی کردیم ،شهربازی رفتیم چندتا کار جدید انجام دادیم و جشنای قشنگی که تو پست های قبل گذاشتم خلاصه که خیلی خوش گذشت بهمون سه شنبه (5اُم) تدارکات جشن پوشکیت و دیدم و آتلیه خانگی راه انداختیم و یکسری عکس گرفتم که روز جشن نخوام ازت عکس زیاد بگیرم و اگه همکاری نکردی عکس داشته باشم و با کلی شیطونی و ناز و ادا و اذیت عکسها رو گرفتیم و بعدم وقت ناهار شما اومدی از تو سفره بری و دستم و گرفتم جلوت که نباید از سفره بری کار بدیه و شما لج کردی و دوییدی و تا دستم و بکشم عقب گیرکردی به دستم و محکم خوردی زمین و وقتی بغ...
1 تير 1394

حس مادرانه من همین الان یهویی

عشق من سلاااااااااااااااااام همین الان داشتم یه آهنگی گوش می دادم که حس می کنم حرفهای نگفته من به تو هستش  سرراه من خدا تو رو گذاشته می دونم خیلی هوای منو داشته  تو همونی که می خوامت تا همیشه نظرم همینه و عوض نمیشه  خوش به حال من که این روزا کنارم تورو دارم تورو دارم تورو دارم  زندگی با تو یه لطف دیگه داره خوشی دست از سر ما برنمیداره  عطر آرامشه تو هوای خونه حتی همسایمون اینو خوب میدونه  روی مبل خونه خوشبختی نشسته از من و تو نازنین نمیشه خسته جای قاب عکس یادگاری انگار شادی رو به جای قاب زدیم به دیوار  خوش به حال من که این روزا کنارم تورو دارم تورودارم تورو دارم ...
24 خرداد 1394