درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

جشن تولد 30 ماهگی(آتلیه مامان 13)

هوراااااااااااااااااا درسای مامان ماهه شد عشق مامان اُمین ماهگرد تولدت مبارک  نازگلم چند روز بعد از سی ماهگیت یه تم تولد سفارش گرفتم که خیلی خیلی ناز بودش و خودم تا قبل این مدلی رو ندیده بودم و هوس کردم برات ماهگرد بگیرم با تم بی بی مینی موس و کارهای طراحیش رو انجام دادم و همراه با کار مشتری باهمدیگه بردیمشون چاپ و شنبه 9اُم خرداد ماه خونه رو مرتب کردیم و بعد دوتایی رفتیم بیرون به انتخاب شما کیک خریدیم و قبل از اومدن مهمونامون یکسری عکس تو آتلیه مامان گرفتیم و بعد هم کار تزیینات و چیدن خوراکی ها رو انجام دادیم ،هدیه ات رو کادو کردم و از اونجایی که اقوام من شهرستان هستن و مامانی هم همچنان عزادار هست و مامان ملک هم...
10 خرداد 1394

22 ماهگیت مبارک عشقم

عشق کوچولوی مامان سلام... وقتی بعد از یک ماه میام تا از کارهات و پیشرفت هات بنویسم اصلا نمی دونم از کجا باید شروع کنم و چی باید بنویسم راستش انقدر تو این یکماه تغییر کردی که انگار یکسال گذشته و مطالب تو ذهنم خیلی خیلی زیاده و به راحتی نمی تونم دسته بندیشون کنم الان که وبلاگت را نگاه کردم دیدم هی واااای من چقدر عقبم و چقدر عکس و نوشته هست که باید بنویسم آخه هروقت کاری می کنی تو ذهنم میاد این و چطوری تو وبلاگت بنویسم و فکر می کردم همه را نوشتم نگو همه تو خواب و خیالم بوده حالا مجبورم یکی یکی عکسها را بذارم و خاطراتی که ازشون یادم مونده را بنویسم ببخش دخترکم یه شب ساعت چهار بیدار شدی و رفتی بالای مبل بالشتهای مبل را پرت کردی ...
7 مهر 1393

21ماهگیت مبارک عشقم

عشق کوچولوی مامان سلام فدای چشمای قشنگت بشم که هروقت تو چشمام نگاه می کنی میخوام جیغ بکشم و تو بغلم فشارت بدم و بوس بوسیت کنم  عروسک کوچولوی من مدتهاست که فرصت نکردم از ریز ریز کارهات بنویسم و حتی یکسری از کارهات را فراموش کردم  اصلا نفهمیدم کی انقدر بزرگ شدی عروسکم  با اینکه هنوز بعضی از کلمات را تکرار کنی و تلفظشون کنی اما کلی پیشرفت تو حرف زدنت داشتی ، شخص ها را تشخیص میدی و مثلا وقتی میخوری زمین و ازت می پرسم اوف شدی؟ شما میگی اوف شدم    و این برام خیلی خیلی جالبه که چطوری اینها را یادگرفتی و از کجا می فهمی باید جای " ی " "م " بذاری  جمله بندیت خیلی خیلی عالیه و وقتی جمله های کو...
5 شهريور 1393

600 روزگی درسای نازم

سلام به دردونه مامان عشق کوچولوی من امروز شما   روزه شدی  روز از بهترین روزهای عمرم در کنار شما گذشت و هرروز بیشتر از قبل عاشقت شدم و الان بدون تو نمیتونم زندگی کنم عشقم دخترک   روزه من تولد  روزگیت مبارک اول از عکسهای آتلیه ات بگم عشق مامان   یکی از عسکهات که ایستاده بودی تو دکور سبد گل را برای همه عمه هات و مامان بابایی چاپ کردم و برای مامان بابایی و عمه عصمت که خیلی برات زحمت می کشه و لباسهای خوشگل خوشگل میدوزه را زدم روی شاسی اما برای بقیه بدون شاسی بودش این و وقتی عکسات را تحویل گرفتم انداختم  بعد عکسهای لیت کوچیکی را که آتلیه بهمون هدیه داده بود را پ...
23 تير 1393
1