درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

اولین سفرنامه

عشق مامان سلام دردونه من بالاخره شما خوابیدی و فرصت شد تا بیام و خاطره اولین سفرت را تو وبلاگت ثبت کنم یک هفته است که برگشتیم و من انقدر خسته و بی حوصله بودم که هروقت تو می خوابیدی منم کنارت خوابم می برد و فرصتی برای آپ کردن نداشتم و چون تعداد عکسها هم زیاد بودش همت نمی کردم که بشینم و درستشون کنم و امیدوارم امروز بتونم آپم را کامل کنم و ثبتش کنم سه شنبه 14اُم مرداد ماه 93 اولین باری بود که گذاشتمت پیش مامان ملک و تنهایی رفتم دکتر و بعد از یکساعت بابایی اومد دنبالم و رسوندم خونه و خودش رفت روغن ماشین را عوض کنه و منم رفتم تا خریدامون و انجام بدم و بعدش اومدم پیش شما  عشق مامان گریه نکرده بودی اما همش بهانه نونو می گرفتی ...
26 مرداد 1393
1