تولد چهارسالگی دایی
سلام ما اومدیم
هرچند خیلی دیر ولی کارای من دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره خخخ
خب اولین پستمون برای دوهفته بعد از تولد درسا خانوم تو دی ماه هستش که تولد دایی جونش رو با تاخیر گرفتیمتم تولد دایی کوچولوی درسا خانم دزد دریایی بودش که خودش از بین چند تا تم پسرونه انتخابش کرد
ظهر من و درسا خانم رفتیم خونه مامانی و مشغول درست کردن تزیینات شدیم و تا عصر کارها تقریبا تموم شد از چند روز قبل کیک تولد دایی رو سفارش داده بودم و اکثر کارهای تولدش رو خودم و دایی محمد انجام دادیم و تدارکات خوردنی هم با مامانی بود
قیف های تنقلات جشن تولد دایی فسقلی
شکلات های تم و عکس دایی فسقلی
ماسک های تم که تو جوجو سبزش رو دوست داشتی و دایی عااشق شخصیت اصلیش بود
وای که چقدر اون روز بهتون خوش گذشت مخصوصا امیرحسین که خیلی ذوق کرده بود و کلی ژست گرفت تا ازش عکس بگیرم
تزیین میز به هنر مامی درسا خانم
تا یادم نرفته این و بگم که: هرکی از درسا بپرسه اسمش چیه میگه درسا خانوم
حتی وقتی میخاد به موضوعی اشاره کنه هم میگه درسا خانوم،مثلا میگه باباحمید و درسا خانوم رفته بودن پمپ بنزین
باز هم عکسی از تزیینات که خیلی دوستشون دارم
اینم کیک تولد امیرحسین جون چون مهموناکم بودن و کیک کوچیک بود خیلی خوب درش نیاورده بود اقای قناد
و این هم امیرحسین 4 ساله ما
تولدت مبارک داداش خوشگلم
فدااای ژستهای زیبات
اینم درسا خانوم مابا ماسک جوجو و دزدهای دریایی کوچولومون
اخ فدای شما دوتا فسقلی بشم منننننن
اینم درسا خانوم که به نشانه موفقیت شصتش رو اونجوری کرده ایده و اجرا از خودش بود نمیدونم چطور به مغز کوچولوش رسید
بالاخره درسا راضی شد ماسک خانوم بزنه و جوجو نباشه
و اما کاپیتان امیرحسین ما با ژست هاب بی نظیرش
درسا شمشیر رو گذاشته بود زیر گلوش و مثلا خودش و کشته بود خخخخ
درسا خانوم مشغول خوردن کاپ کیک
یک بار دیگه عکس از چیدمان میز
پسرخاله ام و درسا خانم و امیرحسین و برادر عزیزم محمد
شکار لحظه ها ،یه لحظه متوجه شدم درسا خانوم مشغول بوس کردن دایی کوچولوشه و کلی قربون صدقه اش میره نمیدونید دیدن این صحنه ها از نزدیک چه لطفی دارههه عاشقشونم جاتون خاااااالی
چیدمان تغییر کرد وقت شامه
اینم از سفره شام اون شب ما
جای همه دوستان خالی
یه تولد خانوادگی و خودمونی بود و خداروشکر به خوبی گذشت قبل از تولد به درساخانم قول دادیم که اگه دختر خوبی باشه ازمون یه هدیه بگیره براش یه ست چوبی و زیبای تخت و کمد و میز و آباژور و ... خریده بودیم ،بعد از برگشتن ازخونه مامانی برای اینکه درسا یه وقت از دیدن هدیه ها و توجه غصه نخوره و از طرفی هم همیشه عادت نکنه تو مراسم هدیه بگیره وقتی رسیدیم خونه هدیه اش رو دادیم که خیلی خیلی از دیدنش ذوق کرد و کلی باهاش بازی کرد
اینم عکسهای فردای تولد دایی جون و بازی درسا خانوم با هدیه اش
الان که این پست رو میگذارم کمد سالمه و دوتا از صندلی ها و میز و تخت
اینا همه بچه های درسا هستن و براشون غذا درست کرده
ایام به کام و روز خوش