خاطرات دو سال و نیمگی و پوشک گیرون
دختر نازم سلام از اونجایی که این روزها اتفاقات زیادی میفته و حافظه مامان یاری نمیکنه تا همشون رو ثبت کنه این ماه هم خیلی خیلی سرم شلوغ بود و کار داشتم تصمیم گرفتم چند شب یکبار یکسری از خاطراتت و بنویسم و پست موقت کنم تا چیزی رو جا نندازم عزیزم امیدوارم که اینجوری خاطراتت بدون هیچ کمی و کاستی ثبت بشه عشقم از چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت کم کم شروع کردم به از پوشک گرفتنت و هر یک ربع تا بیست دقیقه می بردمت دستشویی تا جیش کنی و ساعتها این کار و تکرار می کردم و آخر هم دقیقا بعد از برگشتن از دستشویی با اینکه زمان زیادی تو دستشویی بودیم اما بازم هم تو شورت آموزشیت جیش می کردی و با خنده می گفتی پی پی کردم شورتم بالاخره ساعت یک ...