فقط دو روز دیگه مونده....
سلام دختر گلم
چیزی به لحظه دیدارمون نمونده....
دلم خیلی بی تاب شده.....
باورم نمیشه دو روز دیگه بغلت می کنم....
خیلی خوشحالم که اولین نفری هستم که می بینمت......
البته اگه دکتر و بقیه پرسنل را حساب نکنیم
امروز بابا خونه بود.....
کلی زحمت کشید......
خونه را جارو کرد و مبلها را جابه جا کرد.....
بعدشم رفت بیرون و لیست بلند بالایی که براش نوشته بودم را خرید و برگشت.....
می خوام همون روز که از بیمارستان میایم برای ناهار همه را دعوت کنم......
دارم یه ژله رنگین کمان درست می کنم.....
باید حسابی بترکونم دیگه.......
آخه یه خانوم کوچولوی خوشگل می خواد برای اولین بار بیاد خونمون
وایــــــــــــی خدایا شکرت ....
فردا شب آخرین شبیه که بی تو می خوابم....
بعدش دو تایی می خوابیم....
من و تو باهم .......
همش تو کنارمی و هیشکی نمیتونه از هم جدامون کنه....
محکم بغلت می کنم و هی می بوسمت.....
خانوم کوچولو ممنون که اومدی تو دلم......
ممنون که میای پیشم..
ممنون که خوشبختی من و بابا را کامل می کنی...
دوستت داریم......
مامان و بابا.