درسای گوشواره به گوش
خوشتل مامان سلام..
دیروز صبح با بابایی رفتیم و گوشهای شما را سوراخ کردیم..
خیلی استرس داشتم ،قبلش برات صدقه گذاشتم و دعا کردم زیاد دردت نیاد...
هر درمانگاهی رفتیم گفت زیر یکسال قبول نمی کنیم و مجبور شدیم بریم طلا فروشی اونجا هم شما شیطونی کردی و نذاشتی اون یکی گوشت را باخودکار علامت بزنم ،اولین گوشت که سوراخ شد برگشتی مرده را نگاه کردی و شروع کردی گریه کردن اون یکی گوشت را که سوراخ کرد بغلت کردم و باهم اومدیم بیرون شیشه شیرت را دادم و خوردی و ساکت شدی ..
الهی مامان فدای اشکای گوله گوله ات بشه نانازم...
بابایی خیلی ناراحت بود و تا شب با من حرف نزد ...
7ماه و 2هفته و 6روزگی
شب خونه مامان ملک دعوت بودیم لباسهات را عوض کردم و رفتیم بالا این اولین افطاری بود که شما بهش دعوت می شدی نانازی
اونجا همش نگران بودم باز پوریا بیاد اسباب بازیهاتو بگیره و اذیتت کنه اما برعکس ایندفعه اسباب بازیهای خودشم بهت میداد و همه اش بوست می کرد..
عمه اشرف چند تا کارت خوشگل که روی همه اش عکس کیتی بود برات خریده بودمرسی عمه جون
دایی که کوچولو بود من به اسم های خاصی صداش می کردم که بقیه هم خوششون میومد و همین را میگفتن مثلا به دایی می گفتم گاگانونوچه و حالا شما را صدا میزنم گوجی گوجی و بعضی وقتا که احساساتم فوران می کنه بهت میگم لولوس ِ من و منظورم خیلی لوس هستشخاصم دیگه
لولوسم تازگیها یاد گرفتی کلاغ پر می کنی ...
وقتی ام خودت میخوای تا باهات کلاغ پر بازی کنم انگشتت را میذاری زمین تا مامان بیاد پیشت و باهم بازی کنیم...
فدای انگشتای کوچولوت بشم من
یه روز صبح که میخواستیم بریم خونه مامانی
فدای خنده هات نانازم
نانازی درحال خوردن برس و شونه
فکر کنم این عکس را باید برای نی نی شکمو می فرستادم
هر وقت لباسها را میشورم شما آویزون بند لباسها میشی
اینجا هم داری سعی می کنی دستت را به زمین برسونی تا بتونی بشینی
عاشق فضولی کردن تو کیفت هستی وقتی ام ببینیش همه لباسهات را میریزی بیرون
انقدر بامزه با خروست بازی می کردی
وقتی تنهایی مشغول بازی میشی
اینم اولین عکس از اولین دندونت