تعیین جنسیت دوم...
سلام...
امروز نوبت سونو داشتیم...
رفتیم مرکز سونوگرافی و منتظر شدیم تا نوبتمون بشه...
مامان کلی استرس داشت و دعا می کرد همه چیز خوب پیش بره...
نوبتمون که شد رفتیم تو و بعد کلی وقت که منتظر شدیم دکتر اومد...
از مامان پرسید که اول سلامتش را بگم یا جنسیتش را ....
مامانم گفت: معلومه که سلامتیش مهمتره...
دکتر گفت: نه دیگه راستشو بگو....
مامان گفت: شکم اولمه برام هیچ فرقی نداره چی باشه
دکتر کارش را شروع کرد..
و مامان برای بار دوم نمای کلی بدنم را دید ...
کلی جلوی خودش را گرفت تا از خوشحالی گریه نکنه
دکتر گفت : بچه ات دو تا پای سالم داره...
دو تا دست سالم داره...
قفسه سینه اش هم سالمه...
سرشم سالمه، اینکه میگم سر یعنی فک و لب بالا و بینیش....
مامان خوشحال گفت : خداراشکر
بعدشم گفت : بچه ات دختره ،شب چله به دنیا میاد ،اسمشم بذار یلدا
البته این تاریخیه که تو سونو مشخص شده ، هنوز دکتر مامان چیزی نگفته
خداییش حال کردین مامان و بابام چه حس قوی دارن!!!!!
دو تایی ، یک صدا گفتن نی نی ما دخمله
بعد سونو مامان همه چیو واسه بابا تعریف کرد...
بابا خیالش راحت شد ....
گفت: واقعا از سری قبل دل چرکین بودم، خدارا شکر...
امروز مامان یه چیزی یادم داد...
بهم گفت : همیشه هر چی پول بدی آش نمی خوری!!!!
و این جمله همیشه و همه جا هم کاربرد نداره ...
هر چند که نمیشه گفت درست نیست!!!!!
اون سری که مامان رفت یه مرکز خصوصی ...
دکتر نه درست باهاش صحبت کرد و نه کلی وقت گذاشت....
سریع مامان را فرستاد بیرون و مریض بعدی....
اما امروز که مامان رفت درمانگاه...
با اینکه بیشتر از اونجا معطل شد...
اما با یه دکتر خوش برخورد مواجه شد..
که همه سوالای نگفته مامان را جواب داد...
و هزینه اش هم دقیقا یک، دهم اونجا شد
و این یعنی همیشه هم هرچی پول بدی آش نمی خوری
امشب هم بابا عمه و شوهرش را دیده بود...
هرچی اصرار کردن که جنسیت نی نی چیه ؟
بابا گفته از خودش(مامان) بپرسید....
بابایی مهربون
آخه مامان خیلی برای گفتن جنسیتم ذوق داشت...
هرچند که دلش می خواست همه دورهم جمع باشن بعد بگه...
اما می دونست شاید حالا حالا ها دورهم جمع نشن ....
و عمه هامم کلی ذوق دارن بدونن من چی هستم خوب
خلاصه عمه ای سریع زنگ زد به مامان و ازش پرسید...
مامان یکم شیطونی کرد و هی گفت بگم؟! و نگفت....
بالاخره گفت: همون که خودت بیشتر دوست داشتی...
عمه هم کلی ذوق کرد و گفت: راست میگی؟!!!!!!!
بعدشم کلی دعا برای سلامتیم و راحت زایمان کردن مامان کرد...
تا فردا هم احتمالا بقیه عمه ها می فهمن و به مامان زنگ می زنن...
خوب حالا دیگه همه می دونن من دخترم و به زودی باید برام لباس خوجل بخرن...
منم برم بخوابم که امروز کلی تو شکم مامان ورجه وورجه کردم