آتلیه مامان شماره 11
آتلیه شماره یازده مربوط به چند روز پشت سرهم هستش که از شما عکس گرفتم و سعی کردم یکسری از مواردی که بابایی بهم آموزش میداد را به کار ببندم و عکسهای بهتری بگیرم و بعد از گرفتن عکسها تجربه زیادی از تنظیمات نور و ایزو و دریچه دیافراگم و کلی اصطلاح دیگه و دستکاری کردنشون بدست آوردم
اما در کل از عکسها زیاد راضی نبودم تو اون چند روز نور خوبی نداشتیم و شما هم اصلا همکاری نکردی
قبل از شروع عکاسی
این عکست و خیلی دوست دارم عزیزم
دوسال و دوماه و سه هفته و شش روزگی
آتلیه دو سال و دو ماه و چهار هفته
این عکس و دوتای قبلی داشتی قسمت ترسناک از پونی کوچولو رو تماشا می کردی و منم ازت عکس گرفتم ژستات جالب بودن
اینجا هم با تعجب به من نگاه کرده بودی و داشتی برام تعریف می کردی چی شده
میگی عکس نگیییییییییییر
دیگه خسته شده بودی و همکاری نمیکردی
اینجا هم با عصبانیت اومدی برام شاخ و شونه کشیدی
فدای لبهای قشنگت بشم
آتلیه دو سال و دوماه و چهار هفته و یک روزگی به اصرار شما
از بس بعد از هر آتلیه و عکس به خاطر همکاریت جایزه گرفته بودی گیردادی که ازت عکس بگیرم تا بتونی ازم جایزه بگیری دخمل بدجنس من
نیم رخ زیبای دردونه من
چندتا عکس هنری
بینیت را چنگ زدی و مجبور شدم برات چسب بزنم تا گریه نکنی و فکر کنی خوب میشه اینجوری
بعد از آتلیه از خستگی خوابت برد