شمارش معکوس برای لمس دستات...
سلام ...
چند روزه که شمارش معکوس برای دیدن دخترم شروع شده...
این روزا یه حال و هوایی دارم که نمیشه تفسیرش کرد..........
فقط مامانایی که این مرحله را گذروندن حالم را می فهمن
یه احساس قاطی دارم انگار.....
یه حس خوشحالی همراه با غم ...
هرچی هست خوبه...
این روزا گاهی درسا کمتر تکون می خوره و من را می ترسونه...
کلی دعا می کنم تا این چند روزه هم بگذره و به سلامت دنیا بیاد....
دیشب دلم خیلی درد می کرد...
گفتم نکنه نی نی زودتر بیاد!!!!
خلاصه کلی باهاش صحبت کردم ...
و گفتم: دخترم 8روز ارزش نداره که تو آبانی بشی
دختر کوچولوی مامانی سلام
دلم خیلی برات تنگ شده عزیزم....
بابا همش بهم میگه :آخه مگه تو دیدیش که انقدر می گی دلم تنگ شده!!!
منم میگم: خوب ندیده باشم دلم تنگ شده براش دیگه....
هه با دیدن این شکلک یاد دوران عقدمون افتادم...
بابا تو چت همیشه اینو برام می فرستاد و من کلی کیف می کردم
دیشب که من بی دلیل گریه می کردم...
بابا بهم میگه گریه نکن دیگه.....
نی نی چند روز دیگه میاد...
دوتایی می شینیم بالای سرش هی نگاهش می کنیم....
چقدر اون اوایل که بابا ابراز احساسات نمی کرد احساس تهنایی می کردم
چند دقیقه پیش منو به زور از خواب بیدار کرده ....
که پاشو شیرموز بخور نی نی گرسنه است
بعدم که رفت بیرون کار داشت..
شیرموزم خنک هم منو بی خواب کرد هم شما را بیدار کرد....
حالا مشغول تکون خوردنی ....
این روزا هرچی سعی می کنم از حرکت کردنت فیلم بگیرم نمیشه
تا دوربین را روشن میکنم توهم آروم میشی
خدایا چقدر روزها دیر می گذرن...
چقدر عقربه ساعت سنگین شده!!!!!!
انگار از جاش تکون نمی خوره!!!!!!!
دوست دارم دخترم......