خونه مامانی
سلام نانازی این روزا همه اش درحال آویزون شدن به مبل و میز هستی وقتی ام خسته میشی دستت را ول می کنی و پرت می شی زمین چند باری تا خودم را بهت رسوندم سرت خورد زمین و کلی گریه کردی دیشب تصمیم گرفتم هرچه زودتر خونه را امن کنم و الان خونه پر شده از تشک و بالشت و پتو اگه مهمون بیاد بیچاره میشم باوجود اینکه خیلی از جاها را تشک و بالشت گذاشتم اما هنوزم یه جاهایی خطرناکه و باید حواسم بهت باشه و دقیقا شما هم میری همون جا ها که ناامن هستن و ممکنه سرت به جایی بخوره مامانی که از مسافرت برگشت سریع رفتیم خونشون ،تارسیدیم دایی جون پرید تو بغلم و کلی ذوق کرده بود از دیدنم انگاری اونم دلش برام تنگ شده بود مامانی ...