درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

يلداي 93

سلام به دوستای مهربونمون سلام به درسای نازم  عشق من ساعت 3بعد از ظهر بود که یادم افتاد که ای دل غافل امشب شب یلداست و پاشم یکم تدارک ببینم سه تایی بهمون خوش بگذره  و دوتایی رفتیم ته کوچه و چند تا ژله خریدیم و اومدیم خونه و من مشغول تدارکات شب شدم و شما هم لالا کردی و وقتی بیدار شدی بهم کمک کردی تا شیرینی شب یلدا درست کنیم و شب خوبی را درکنار شما و بابایی داشتیم و نزدیک جشن تولدت بود عشقم و مامان داشت تدارک تولدت را میدید و همینا رو هم با کلی زحمت و خستگی درست کردم ببخشید که بیشتر ازین از دستم برنیومد عشق قشنگم   نازگل درحال درست کردن شیرینی شب یلدا به به خوردن داره این شیرینی هاا اینم ...
3 دی 1393

پنجمين سالگرد ازدواج مامان و بابا

سلام نازگلكم  عشق من يك ماهي ميشه كه اينترنت رو زير و رو كردم براي تزيين سفره تولدت و كلي كار براي انجام دادن دارم و درست نزديك به روزي كه ميخام جشن دوسالگي شما را بگيرم سالگرد ازدواجمون شد و كلي هم براي اون روز تدارك ديده بودم آخه هرچي فكر كردم هيچ هديه مناسبي به ذهنم نرسيد منم تصميم گرفتم چند مدل غذاو ژله و كيك درست كنم تا نبود هديه را جبران كنم  از روز قبل مشغول درست كردن كيك چند رنگ شدم و توپ شكلاتي هم درست كردم و توي جاميوه اي قايمشون كردم كه بابايي نبينه مواد دلمه رو هم درست كردم سبزي هم گرفته بودم و پاكشون كردم و شب حسابي خسته بودم روز سالگرد ازدواجمون يعني 25 اُم آذر صبح زودتر بيدار شدم و مشغول درست كردن ژله و دلمه ...
25 آذر 1393

دو سال و دو روزگی

سلام دخملک دو ساله مامان بالاخره مامانی تنبل نشست پای کامپیوتر که اگه خدا بخاد یه سر و سامونی به این وب خاک گرفته بده و هرچی مطلب رو دستشه بذاره وبلاگت و دیگه چیزی تو ذهنم نمونه  یکم آذر خاله هانیه وقت دکتر داشت و بالاخره معلوم شد نی نیمون کی به دنیا میاد واااااااااااای که چقدر استرس دارم و چقدر دلم برای دیدنش بی تابه   خاله شدن چه حس خوب و جالبیه همه عکسهای بچگی خاله هانی جلوی چشمامه و همش حس می کنم صورت کوچولوش مثل خاله هانی میشه درسای نازم بهت بگم که حواست باشه و بدونی که خاله هانی با همه اونایی که به خاطر نزدیک بودنشون به من بهشون خاله می گی فرق می کنه و برای من مثل یه خواهر واقعی می مونه و بی نهایت دوستش دارم ...
3 آذر 1393