مامانی غصه نخور من و بابایی عاشقتیم...
سلام...
امروز از صب مامانی مشغول تمیز کردن خونه شد...
بعدشم به خودش رسید و خوشگل کرد تا خستگی را از تن بابایی بیرون کنه...
شب هم یه لیست بلند بالا از ویارونه هاش واسه بابایی نوشت و sms کرد...
بابایی ساعت نه شب با همه چیزایی که خواسته بود اومد خونه...
مامانی هم با شربت و میوه و چایی از بابایی خسته پذیرایی کرد...
از بعد از ظهر که مامان داشت جاکفشی را تمیز می کرد...
بوهای خوبی به مشام می رسید....
بوی خورشت کرفس که یکی از غذاهای مورد علاقه مامانه...
شب که بابایی اومد خونه شدت بو بیشتر شد...
مامانی برعکس هر دفعه هرکاری کرد نتونست جلوی خودش را بگیره..
از بابایی خواست بره بالا خونه مامانش و ببینه بوی غذا از اونجاست...
بابایی رفت و برگشت و هیچی دستش نبود...
مامانی فک کرد که بو از خونه زن عمو بوده و بی خیال شد...
اما وقتی بابایی گفت که مامانش اندازه یه بشقاب قرمه سبزی درست کرده بوده ...
و بعدشم هرچی به بابایی گفته یکم ببر بابایی قبول نکرده ....
دل نازکش گرفت و شروع کرد گوله گوله اشک ریختن....
هرچی بابایی اصرار کرد که از بیرون براش سفارش بده قبول نکرد....
گفت: معلوم نیست گوشتش چیه می ترسم بچم مریض بشه....
بابایی گفت میرم بهترین کنسروش را برات می خرم...
اما بازم مامانی راضی نشد و فقط گریه کرد..
درسته مامانی تو تشخیص غذا اشتباه کرده بود ...
اما کرفس و قرمه سبزی را به یه اندازه دوست داره.....
فقط وقتی بابایی گفت هرچی تو غصه بخوری من دو برابرش را غصه می خورم ...
سعی کرد آروم باشه و گفت: واسه فردا ناهار قرمه سبزی میذارم....
مامانی فکر می کنه مامان جون(مامان بابایی)من را اندازه پسر عموم دوست نداره
چون وقتی زن عمو باردار بود مامان دیده بود که چقدر براش غذا می بره و به فکرشه
از وقتی مامان باردار شده بارها دلش از غذاهای مامان جون خواسته ....
اما مامان جون فقط چهار یا پنج بار براش غذا برده...
با اینکه هربار که بوی غذا میومد مامان سعی می کرد به روی خودش و بابایی نیاره....
اما امروز بدجوری دلش گرفت...
آخه قرمه سبزی هر غذایی نیست که بشه به راحتی از کنار نخوردنش گذشت...
یکی از غذاهاییه که همه خانواده بابایی میدونن مامان عاشقشه....
چند روز پیشم که تو کوچه بوش میومد عمه نگران شده بود و میگفت وای الآن دلت می خواد
مامانی غصه نخور من و بابایی که عاشقتیم
ببین برات تکون می خورم بسه دیگه غصه نخور مامان گلم...