آتلیه مامان شماره6
ناز گلکم سلام
دوروز پیش باهم رفتیم تو حیاط تا چند تا عکس ازت بگیرم و دلیل اینکه اینبار آتلیه تو حیاط بودش هم این بود که دوربینمون تو نور زیاد عکسهای بهتری می گیره
این عکس که من خیلی دوستش دارم و بابایی میگه مثل حضرت موسی شدی
ببین پاهات را چه خوب درست کردم انگار واقعا توی آب هستش
اینجا داری شن بازی هم می کنی
این عکس که به نظرم خیلی خوب شده و احتمالا چاپش می کنم
و اینم یه عکس ترکیبی دیگه
خوب بریم سراغ پشت صحنه آتلیه مامان
نانازی که چشماش به آفتاب خیلی حساسه و اولش که میاد بیرون همش اینطوریه تا چشمای نازش به نور شدید آفتاب عادت کنه،وقتی بیرون میریم هم عینک مامانش و میزنه تا اذیت نشه
عمه تو حیاط بود و شما نشستی جلوش و داری با کلیدش بازی می کنی
کلاهت را برداشتی و عمه داره میذاره روی سرت
فندق اصلا همکاری نمی کنه تازگیهاااااااا
عزیز دلم من همش میخواستم شما توی آفتاب وایستی تا ازت عکس بگیرم اما شما میرفتی تو سایه و دقیقا عکسهایی که تو سایه انداخته شده بهتر شدنفک کنم ازین به بعد باید هرجا خودت میخوای ازت عکس بگیرم فک کنم تجربه شما ازمن بیشترهعکسهای آتلیه ات هم اونایی که ژست خودت بود بهتر بودن
فدات بشم که داری بامامان همکاری می کنی کاش همیشه اینجوری باشی
شما همش میومدی اینجا و چون آفتاب بهت نمیخوره و سایه نمیندازه عکسات خوب شدن
الهی مامان فدای سایه کوچولوت بشه
شیطونی تو چشماش موج میزنه
اینم ژستی که ازت خواستم بگیری و شما هم گوش کردی،ممنونم
البته من منظورم این بود
دستت و تو دهنت نکن ناناسی
نانازی داره میاد بزنه قد مامانش
خوب دوستان بزنین قدش