درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

26 هفتگی و تغییرات بابایی

1391/6/11 20:46
نویسنده : مامان آرزو
468 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ..

چند وقتیه که نی نی وبلاگ قاطی کرده....

هر وقت مامان وقت پیدا کرد آپ کنه نتونست وارد بشه...

خوبه که حالا یه وب دیگه ساخته که خیالش راحت باشه....

وگرنه الآن با این همه خاطره باید چیکار می کرد؟!!!!

اگه نی نی وبلاگ خراب بشه چی؟!!!!تعجب

بدبین نیستیم ولی حس می کنیم واسه بازارگرمی خرابه!!!

واسه اینکه همه بترسن و یه نسخه از وبلاگشون بخرن...

اما خیلی ها مث مامان زرنگن و وبلاگ پشتیبان دارن واسه خودشونساکت

امروز نوبت دکتر مامانه و تا یک ساعت دیگه باید بره دکتر...

مامان دلش نیومدتو این روز قشنگ از بابایی برام ننویسه...

روزها که بیشتر می گذره انگاری بابا بیشتر بهم وابسته میشه....

انگار اونم مث مامان منتظر اومدن منه .....

تا چند وقت پیش هر وقت مامان ازش می خواست...

تا دستش را بذاره روی شکمش و تکون خوردنم را حس کنه...

می گفت : نه الان حالشو ندارمتعجب

اما چند روزیه که دیگه مقاومت نمی کنه...

گاهی خودش هم امتحان می کنه شاید حس کنه من کجای شکم مامانمقلب

امروز وقتی می خواست بره سر کار با منم خداحافظی کرد...

دستش را گذاشت روی شکم مامان و گفت: خداحافظ نی نیخجالت

الانم تو راهه و داره میاد خونه....

مرخصی گرفته تا مامان تنها نره دکتر...

چه بابای مهربون و وظیفه شناسیماچ

بعدشم باز میره سر کار....

مامان هرچی اصرار کرد تنها بره قبول نکرد...

تا الان که 26 هفته از سفرم می گذره...

هنوز من و مامان تنها نرفتیم دکتر...

بابایی همه جا مراقبمونه...

شاید این واسه خیلی ها عجیب نباشه....

ولی با توجه به روحیات خاص بابایی چشمک

خیلی عجیب و قشنگه اینهمه توجه به نی نی قلب

راستی دایی کوچیکه هم چند وقتیه مریضه ...

گلوش عفونت کرده و تب شدیدی داره...

دعا کنید زودی خوب بشه....

احتمالا همین روزا از وبلاگ دایی رونمایی می کنیم...

منتظر باشین هااااااا

یه پسر کوشولوی 8 ماهه شیرین و خوردنی...ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غــزال
12 شهریور 91 14:01
منم هر وقت خواستم بیـآم وبلاگتون گفت چند لحظه بعد مراجعه کنید دست ِ بابایی ِ گل دخترمونم درد نکنه دایی توچیــته کیه خــاله ؟!؟! داداشتونه !؟؟