تولد بابا عزیز
دخملک شیطونم 22مرداد تولد بابا عزیز بود ..
از مدتها قبل تصمیم داشتیم براش یه تولد خاص بگیریم...
و قرار شد پنجشنبه 25مرداد بریم پارک و شام هم از بیرون بگیریم..
وقتی رسیدیم کیک را آوردیم و به بابا عزیز گفتیم تولدت مبارک و باباعزیز مثل وقتایی که عید را بهش تبریک میگیم،گفت: از همه تون مبارک باشه
و اینگونه باباعزیز را سورپرایزش کردیم
ایشالا که تولد صد و بیست سالگیش را جشن بگیریم و همیشه سایه اش بالای سرمون باشه
شام هم بابایی زحمت کشید پیتزا گرفت که شما هم انقدر اومدی طرفم که مجبور شدم بهت بدم و عاشق سس گوجه شده بودی
خدایا من همون مادریم که همه اش می گفتم این براش بده اون براش خوبه
می بینی فسقلی چطوری مامان را تو فشار میذاری
تولدت مبارک باباعزیز
مامان ملک و بابا عزیز
خانواده سه نفره ما و باباعزیز
عمو مجید و پوریا و زن عمو سحر و بابا عزیز
سه تا نوه های فسقلی بابا عزیز و عمه الهه و بابایی
همه نوه های باباعزیز
درسا خانوم و بابابزرگش
باباعزیز و پوریا
بابا عزیز و محمد سام که اصرار داشت کیک تولد را خودش ببره
تولد تولد تولدت مبارک ایشالا صد ساله شی نه صد و بیست ساله شی ....
نــــــــــــــــــــــــه صد و بیست سال کمه همیشه زنده باشی
همسر عزیزمو دختر نانازم
ممنون بابت زحماتی که کشیدی ایشالا همیشه سایه پدرت بالای سرت باشه عزیزم و شاد زندگی کنی
بازم خانواده سه نفره ما و بابا عزیز...
و حسن ختام این پست یه عکس یادگاری از کل خانواده بابایی