9ماهگی نانازی
سلام فسقلی مامان
امروز شما دختر نازم 9ماهه شدی
تو این یکماه کلی پیشرفت کردی خوشگلم..
دیگه می تونی چند ثانیه بدون اینکه دستت را به جایی بگیری وایستی
حتی گاهی تو این حالت نانای هم می کنی
منم برات ماشالا ماشالا ماشالا ماشالا می خونم
عاشق اینی که لباسهات را از کشو بریزی بیرون .
روی دو تا زانوهات هم می شینی و می پری بالا پایین
حتی بدون اینکه دستت را به جایی می گیری روی پاهات وایمیستی
زیاد جیغ می زنی و گاهی وقتا از صدای جیغت گوشم سوت می کشه
هرجا بتونی دستت را بگیری ازش میری بالا یا آویزونش می شی
راستی چند روز پیش یکی برات نظر گذاشته بود که شما چقدر بداخلاق و عصبی هستی
اینجا باید بگم شما اکثر وقتایی که باهات بازی می کنم می خندی و تا کسی صدات می زنه براش می خندی و همه کسایی که تو خیابون می بیننت انقدر ذوق می کنن از خنده رو بودن شما که یه وقتایی وای میستن و باهات صحبت می کنن و قربون صدقه ات میرن،یا وقتایی که تو ماشین هستیم و چراغ قرمز میشه ماشینای کناری باهات صحبت می کنن و تو براشون می خندی
ولی کلا وقتایی که بازی می کنی جدی هستی و لبات را هم یه شکل قشنگی می کنی و مشغول بازی میشی اون موقع انقدر تو حال خودتی که وقتی ازت عکس می گیرم متوجه نمیشی و هرچی صدات می کنم تا به دوربین نگاه کنی شما توحال خودتی
همیشه وقت بازی لبات این شکلیه
سی دی های این کشو همیشه وسط خونه ریخته
من فدات بشم که غرق بازی شدی
اینجا هم که به دوربین نگاه کردی انقدر غرق بازی بودی که یه کوچولو هم نخندیدی
کجا فرار می کنی فندقم...
با نگاه کردن به میزآینه شمعدون یاد یه خاطره بد افتادم...
دختر نازم چند روز پیش وقتی من دراز کشیده بودم و بابایی هم رو مبل نشسته بود و شما هم داشتی بازی می کردی رفتی سمت این میز و برای اولین بار بهش آویزون شدی و پات را گذاشتی روی صندوق تا خودت را برسونی اون بالا وبابا داد کشید و گفت افتاد و من برگشتم به سمتت تا بگیرمت اما هیچ کدوم نتونستیم به موقع برسیم و میز افتاد روی شما
خیلی گریه کردی و من و بابا هم ترسیده بودیم از اونجایی که خدا همیشه مراقبته شانس آوردیم و چیزیت نشد فقط یکم زیر گردنت و دهنت قرمز شده بود که خداراشکر اونم زیاد مهم نبود
کوچولوی دوست داشتنی ِ مامان این روزا اتفاقات بد خیلی برات می افته هرچی ام صدقه میگذارم و اسپند دود می کنم و مراقبتم بازم بلا سرت میاد،یه بارم داشتی مثل همیشه رو مبل بازی می کردی منم کنارت نشسته بودم تا نیفتی که نمیدونم چی شد نشستی و انگار دهنت خورد روی پشتی مبل و صدای بدی داد برگشتم ببینم چی شد که دیدم نفست بالا نمیاد و سیاه شدی بابا می گفت حواسش بهت بوده جاییت نخورد اما من می دونستم وقتی اینطوری گریه می کنی به شدت دردت اومده
یکم بعد نگاه کردم دیدم انگار تو دهنت قرمزه و دست که کردم دیدم بله انگار خونه
دهن شما پر از خون بود اما من خیلی آروم بردمت سمت دستشویی و دهنت را پر آب کردم و شما خون ها را تف کردی بعدشم چون خیلی گریه می کردی می می دادم بهت اما بابایی خیلی ترسیده بود و هی می گفت:نترس چیزی نشده،هل نکنی هیچی نیست و من خنده ام گرفته بود دیگه گفتم عزیزم من خوبم هول نکردم میدونم چیزی نیست فقط امیدوارم دندوناش چیزی نشده باشه
دیشب هم سومین اتفاق بد افتاد ،وقتی شما داشتی با اسباب بازیهات بازی می کردی رفتم برات شیر درست کنم که دیدم باز شدید گریه کردی اومدم پیشت ببینم چی شده که دیدم انگار زبونت بریده و داره خون میاد،خدای من چرا دختر کوچولوی من انقدر بلا سرش میاد
هرچی تو کمدت بود ریختی بیرون و داری میری تا اونایی که دستت نمیرسه را بیاری
همه اش اسباب بازیهات را می اندازی اون پشت و مثل موش میری تو سوراخ تا بیاریش
اینم از یه زاویه دیگه
چند شب پیش بابا احمد اومد خونمون و برات یه فرفره خوشگل خریده بود که وقتی می چرخید هم آهنگ میزد هم رقص نور داشت شما تازه از خواب بیدار شده بودی و با تعجب نگاهش می کردی
اینجا میخواستی بگیریش
این حرکت جدیدی هستش که یاد گرفتی که گاهی با کشیدن موهات هم همراهه
الانم جز یکی از اسباب بازیهای محبوبته
وقتایی که خرابکاری می کنی من بهت میگم اوه و توهم یاد گرفتی وقتی اومدی فرفره را بگیری و اون افتاد داری می گی اوه و لبات را یه شکل خوشگلی می کنی که میخوام بخوررررررمت
فدای لبات خوشتله
فدای دختر کوچولوی شیطونم بشم من
درحال تماشای تلویزیون
فسقلی چیکار می خوای بکنی؟
بالشت های مبل را اینطوری می گذارم تا تو نتونی بری بالای مبل اما شما دست از سعی و تلاش برنمیداری
با بالشت افتادی پایین
بالشت ها هم که دیگه هیچ کاربردی ندارن
عبور از دیوار چین
همه اش اسباب بازیهات را می اندازی پایین و سعی می کنی بر شون داری
گاهی هم میخوای اینطوری برشون داری
چقدر تاب بهت میاد فندق
فندق کوچولو اونجا چیکار می کنی
تازگیها یاد گرفتی میری اونجا و با پریز بازی می کنی و سیم را می کشی
این روزا زیاد گاز می گیری اینم جای دندونای خوشگلت روی دست مامان
کاش فقط دست مامان را گاز بگیری به می می هم رحم نمی کنی و همه اش زخمه
تو این ماه هیچ کلمه جدیدی یاد نگرفتی و بیشتر پیشرفت های بدنی داشتی