درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

10ماهگیت مبارک نانازی

1392/7/1 18:27
نویسنده : مامان آرزو
1,645 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازی خوشتله...girl_pinkglassesf.gif

عشق مامان شما امروز 10 ماهه شدی ...

فدای شما بشم من که عدد سنت دو رقمی شده...

هرچی به تولدت نزدیک تر میشیم کارهای مامان بیشتر و بیشتر میشه،شماهم که ماشالا وقت آزاد برام نمیذاری ...

دختر نازم باورودت به 10 ماهگی راه رفتنت بهتر شد و الان بیشتر سعی می کنی راه بری و قدمهای بزرگتری بر میداری645619_angel2.gifو مسیر طولانی تری را با پاهای کوچولوت طی می کنی تشویق

وابستگیت به مامان خیلی زیاده وقتی از خواب بیدار بشی اصلا نمی تونم تنهات بذارم و بیشتر وقتا باهمدیگه میریم تا برات شیر درست کنم تا بخوری....

یه مروارید کوچولوی خوشگل دیگه از بالا درآوردی و فعلا شمار دندونهات به پنج تا رسیده636019_1237379fdqxrvb3f.gif

و هر زمان که شروع می کنی به دندون درآوردن گاز گرفتنات هم شروع میشه ،وقتی بهت شیرمیدم و تا تهش را میخوری و دیگه شیری تو می می ها باقی نمی مونه با دندونات که به شدت تیز هم هستن سینه ام را گاز می گیری و وقتی درمیاری باخنده میگی جیسه!!!! و انقدر تلفظ این کلمه قشنگه که مامان یادش میره دردش اومده البته بعضی وقتا انقدر شدید گاز می گیری که مامان گریه اش می گیره و شما هم با مامان گریه می کنی و نمی دونم اون موقع باید بادخمل شیطونی مثل شما چیکار کنم16069_give_heart.gif

دو هفته ای میشه که رفتارم به شدت باهات خوب شده و توهم مهربون تر از قبل شدی و گاهی اجازه میدی بشینم پای کامپیوتر یا ظرفهام را بشورم و خودت تنهایی مشغول بازی میشی538419_flirtysmile3.gif

عاشق وقتایی هستم که باخودت بازی می کنی انقدر شیرینه تماشا کردنت برای خودت تو خونه می چرخی و بازی می کنی هر وقتم میخوای که بیام پیشت میگی گوم گوم و من برمی گردم نگاهت می کنم و سریع میام پیشت تو هم مثل پیشی خودت را می چسبونی به مامان و لوس میشی برام

وقتی چیزی میخوای با انگشتت بهش اشاره می کنی و وقتی ببرمت طرفش انگشتت را باز و بسته می کنی به معنای بده

وقتی میخوای کسی بیاد پیشت بهش اشاره می کنی و انگشتت را باز و بسته می کنی

بای بای و نانای کردنت تقریبا شبیه همدیگه است و وقتی میگیم بای بای کنی نانای می کنیقهقهه

تازگیها یاد گرفتی حیوونای ماشینت را میریزی توی ماشین و با دستهای کوچولوت درشون میاری و کلی باماشینت سرگرمی 83172_(11).gif

به خاطر تولدت تصمیم گرفتم خونه تکونی کنم و تو هفته ای که گذشت مشغول شستن موکت های خونه بودم که عمه جون هم زحمت کشید کمکم کرد دستش درد نکنه ایشالا که جبران کنیماز خود راضی

دیروز که رفتیم خونه مامانی داشتم لباسهام را درمیاوردم که برگشتم ودیدم شما بالای مبلیتعجب

به مامانی میگم کی اینو گذاشت اون بالاسوال و مامانی جواب داد که خودش رفتنگران

فسقلی دیگه از مبلهای بلند هم می تونی بری بالا آخ

ازمیزپذیرایی هم می تونی بری بالا و سریع میری سمت تلویزیون و دستت را می کوبی بهش،گاهی وقتا میری کنار میز تلویزیون و لبه میز را می خوری و بعدش میخندی و تلویزیون را خاموش می کنیقهقهه

انقدر این کارت را دوست دارم 4299_girl_wink.gif 

فدای انگشتای کوچولوت بشم که یاد گرفتی تلویزیون را خاموش و روشن کنی636019_1237379fdqxrvb3f.gif

نانازی خیلی از بچه ها خوشت میادو میخوای باهاشون بازی کنی هروقت پوریا(پسرعموت) را می بینی میخوای بری پیشش تا باهاش بازی کنی اما اون ازت می ترسه و میره پشت مامانش قایم میشه وقتی ام تو میری طرفش از سروکله مامانش میره بالا و آی مامان آی مامان راه می اندازهتعجب

باورم نمیشه بچه ای که یکسال از شما بزرگتره و تازه پسر هم هست از دخمل مهربونی مثل درسا می ترسه متفکرامیدوارم که بزرگتر که شدین دوستای خوبی برای همدیگه باشیناز خود راضی

خوشگله یاد گرفتی موووووووووووووووش میشی

لبهات را غنچه می کنی ،چشمات را کوچولو می کنی و همزمان اخم می کنی و یه جوری نفس می کشی انقدر ناااااااااااااازه که هرکی می بینه درخواست می کنه که بازم اینکار را انجام بدی

اینجا موش شدی موش کوچولوی نااااااااااااااز مامان دلم میخواد مثل این شکلکه بخورمت از بس که این روزا شیطون و ناز شدی تووووووووووووووووووووووو

دایی ازینا داشت هروقت میدیدی میخواستی باهاش بازی کنی ولی ایشون اجازه نمیدادن دایی محمد هم یکی برات خرید تا غصه نخوریماچ

وقتایی که تنهایی بازی می کنی

گرانبها ترین و خوشگل ترین نی نی دنیا تو ویترین خونه مونقلب

حال نوشت: خوشگله نمی دونم چرا تو خواب ناله می کنی نگران

دخمل نانازم گرسنه ات بود تو خواب ناله می کردی اومدم بهت می می دادم و روی شکم مامان لالا کردی و بعدشم بیدار شدی و دَ دَ دَ دَ خوندی منم بعد از اینکه بهت سوپ دادم لباسهات را عوض کردم و باهمدیگه رفتیم بیرون و شما مثل دخمل خوب توی کالسکه ات نشستی و منم برای اولین بار تا فلکه بردمت و به نظرم خیلی خوب بود برای هردومون تنوع شد و شما سرحال شدی و الان داری با ماشینت بازی می کنی و مامان هم اومده تا ادامه پستش را بنویسه

فدای دو تا دخملام بشم منخجالت

اینجا به این فکر می کردم اگه دو تا دخمل مثل همدیگه به همین شیطونی دارم چی میشد؟

و برای اولین بار آرزو کردم که ای کاش دو تا دخمل شیطون و بانمک داشتم و همه وقتم را می گرفتن و دیگه به هیچ کاری جز بازی با اونها نمی رسیدم وااااااااااااای چه حالی می داد

جووووووووووووووووووووون

فدای نشستنت بشم من خوشگل مامانی

فدای لبات که به حالت های مختلف درشون میاری

واااااااااااای پاشو چه خوشتل گذاشتهماچ

دخملی درحال بوسیدن خودشبغل

فدااااااااااای خنده هات نانازیماچدرحال اتاق تکونی هستیم لطفا به خونه نگاه نکنیدخجالت

جای دستاشو ببین فندق کوچولو مامان هرچی تمیز می کنه باز جای دستای کوچیک شما تو آینه های خونه است فدات بشم من که تنهایی ایستادیماچ

ناناسی تا یادم نرفته این را بنویسم امروز که رفتیم دَ دَ یه دخمل هشت یا نه ساله اومد پیشت و باهات بازی کرد و هی بوست می کرد توام ذوق کرده بودی و هی صورتت را می چسبوندی بهش و مثلا بوسش می کردی الـــــــــــــــــــــــــــــــــــــهی فدات بشم انقدر با احساسی نانازی ماچ

اینطوری روی پاهات میشینی و بلند میشی و من از شدت ذوق می چلونمتنیشخند

بعدش با همدیگه خوابیدیم و حسابی استراحت کردیم..

دو شب پیش که با بابایی رفتیم خرید تو راه خواب بودی و بعدش شیر خوردی و رفتیم خرید خیلی هم طول نکشید اما وقت برگشت انگار کلافه بودی و بهانه می گرفتینگران

فدای دخمل نانازم بشم که هرچی می پوشه ناناز میشهبغل

نانازی باورم نمیشه به این زودی ده ماهت شده و بزرگ شدی من دلم برای همه این روزها و روزهایی که کوچولوتر بودی تنگ میشه خدایا میشه زمان آرومتر بگذره تا من از دخترم لذت کافی را ببرم نمیخوام زودی بزرگ بشه من دوست ندارم این روزها را از دست بدم عاشقتم دختر کوچولوی نازمماچ

نانازی درحال بای بای با خودش تو آینهاز خود راضی

وااااای دخملی بذار این یکی آینه تمیز بمونه مامان نگران

ده ماهگیت مبارک باشه دخمل نانازمماچبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مائده(ني ني بوس)
1 مهر 92 18:51
١٠ ماهگيت مبارك عسل خالهچقدر لباسه بهت مياد
فاطمه √
1 مهر 92 19:23
دهمین ماهگردت مبارک خومشل خاله جون

مرسی خاله جون
آفتاب
1 مهر 92 22:29
سلام وای چه خبرهههههههههههههه.چند روز نبودم چه پستایی.خاله جون منو ببخش که زودتر نیومدم چند روزهه که مریضم.منو بخشیدی؟مامانی وقتی عکسای درسا رو میبینم مثل تومیگم جووووووووووون.مامانی چی فکر کردی؟فکر کردی با وجود عکسای ناز درسا کسی به خونتم نگاه میکنه که میگه داریم خونه تکونی میکنیم.بخدا من متوجه خونت اصلا نشدم از بس درسا نازه

خواهش می کنم خاله ای ایشالا که خوب شده باشی
آفتاب
1 مهر 92 22:30
راستی 10ماهگیت مبارک موووووووش من
خاله هانیه
1 مهر 92 23:52
قربونت بشم ناناز کوچولو ده ماهگیت مبارک باشه خاله جونممممممممممممممممممم
نیلوفر/مامانه روژینا
2 مهر 92 2:33
10 ماهگیت مبارک عزیزم. فدای موش کوچولوی خوشگل بشم که اینقدر نازه و لباشو غنچه کرده و تو ویترین وایستاده وناز کرده. میخورمتاااااااااااااااااااااااااا
آفتاب
2 مهر 92 14:42
آره؟



مگه قبلا بهت ندادم عزیزم؟ باشه میگم بهت

خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
2 مهر 92 16:10
درسا جون 10 ماهگیت مبارک عزیزم. عکسای آئینه اش خیلی نازه. زیبا یارم،تقدیم به تو
آفتاب
2 مهر 92 21:15
نه برام کجا میذاری؟



ایمیلت را بده برات میل می کنم عزیزم
مامان اسما
4 مهر 92 15:49
10ماهگیت مبارک خوشگلم هزارماشالا چه دخمل نازی مرسی که بهمون سرزدین باافتخارلینکتون کردم شماهم دوست داشتین مارولینک کنین
فاطمه √
4 مهر 92 19:44
خوشتل خاله ، خوبی عزیزم ؟؟ ببخش گل نازم من چن روزی نتم قطع بودش فدات شم ... خاله جونی عزیزم چرا مامانی برات عسک نمیذاره دلمون بلا عسکات تنگیده الهی خاله قلبونت بشه خاله جونی عاشختم عزیزم ...
آفتاب
4 مهر 92 23:25
هروقت میل زدی خبر کن


چشم عزیزم سعی می کنم امروز برات بذارمش بوووووووووووس
مامان پسته
6 مهر 92 11:51
ای جان خاله فداش بشه خواهری خصوصی
مامان گلی
6 مهر 92 17:40
درسا جون 5 تا دندونت مبارک.ایشالاه بزودی ششمی رو هم براحتی دربیاری...وای این گاز گرفتن چقدر بده.پس داره راه رفتن و کامل یاد میگیره.الهی عکساشو ببین.خیلی نازن.10 ماهگیتم مبارک باشه.ایشالاه جشن 100 سالگی ناز دخترمون
آفتاب
7 مهر 92 19:34
مامانی 100بار ایمیلمو چک کردم




شرمنده رمز ایمیلم را یادم رفته بود همسری باید سوالهای امنیتی را جواب بده هنوز وقت نکرده

برات تو وبلاگه گذاشتم.
آفتاب
8 مهر 92 12:07
مرسی بوس کاش برام تو وبلاگه چیزی مینوشتی دلم گرفته بود.
جیران بخشنده
8 مهر 92 19:32
سلام من جیران هستم 14 سالمه و خیلی وقته وبلاگ درسا جون رو میخونم دخترون خیلی بامزست و خیلی شبیه خودتونه


مرسی عزیزم لطف داری خوشحال شدم که برامون نظر گذاشتی
آفتاب
10 مهر 92 9:37
نظرمو نخوندی؟آخه تایید نکردی
آفتاب
11 مهر 92 10:55
سلاااااااام.چه روزه خوبی.مامانی تولدت مبارک ایشالا به هرچی میخوای برسی.درسا خاله جون قدر مامانو بدون


مرسی عزیزم که یادت بود ایشالا توام به خواسته ات برسی عزیزم.
آفتاب
11 مهر 92 10:57
مهربان چه لطیف است حس آغازی دوباره... وچه زیباست رسیدن دوباره روز... وچه اندازه عجیب ست روز ابتدایی بودن... وچه اندازه شیرین ست امروز... روز بودن روز تو روزی که تو آغاز شدی و ساده میگویم حس بودن دوباره ات مبارک "تولدت مبارک"
آفتاب
11 مهر 92 10:59
جشن تو جشن تولد تمومه خوبياس جشن تو شروع زيباى تمومه شادياس ...
آفتاب
11 مهر 92 11:00
امروز روزیست که باغ جهان خرسند است چون در این روز شكوفه اي شکفت سال روز شکفتنت مبارک
مامان ستیا نفس
11 مهر 92 20:38
فدای اون موش موشی شدنت خاله جوووون10 ماهگیت مبارک خوشگلم