بوستان آب و آتش
سلام به دخملک ِ ناناسم
امروز صبح دایی اومد خونمون و باهمدیگه با موتور رفتیم چند تا کار اداری و بانکی داشتیم انجام دادیم ،وسط های راه موتور دایی خراب شد و من دست شما را گرفتم و دوتایی یه مسیر طولانی را پیاده رفتیم که خیلی خیلی خوشت اومده بود
جلوی در بانک یه نی نی پسر همسن خودت دیدیم که اومد پیشت و دوتایی همدیگه را نگاه می کردین و چیزی نمی گفتین هرکی از بغلتون رد میشد میگفت اینا روووووو بعدش شما باهاش بای بای کردی و بوسش کردی و اون دوید تا شما هم دنبالش بری و شما هم هی باهاش بای بای می کردیبعدش دایی موتورش را برد موتور سازی و درستش کرد و رفتیم خونه مامانی و شما و دایی باهمدیگه بازی کردین و بچه های خوفی بودین
مامانی داشت با دایی انگلیسی کار می کرد و بهش گفت به ماهی چی میگن و اونم گفت فیش و شما هم بلافاصله گفتی بیش
و مامانی ایندفعه از شما پرسید به ماهی چی میگن؟ و شما باز گفتی بیش
ظهر اونجا خوابیدی و من و دایی و فاطی با تبلت بازی سه نفره انجام دادیم و کلی خوش گذشت
وقتی ام بیدار شدی مامانی بهت غذا داد و شما هم خوب خوردی و سیر شدی و بعدش بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونه
چند روزی بود که از مامانی خواسته بودم تاب دایی را بده تا ببینم اگه خوشت میاد برات بگیرم و امروز دایی تاب را بهمون داد و الان داری تاب تاب بازی می کنی و کلی هم ذوق کردی و هرکاری می کنیم اصلا پایین نمیای ،بابایی هم اومده پیشت و با گوشیش برات نانای گذاشته و پرنسسش داره کیف می کنه
اولین بار شب رفتیم و چند تایی عکس بیشتر نگرفتیم
کفشاتم جا گذاشتیم خخخ
شما خیلی از پارک خوشت میاد و ذوق می کنی
از شیر می ترسیدی و نمیخواستی روش بشینی
به نظر من پارک تو شب خیلی خیلی قشنگتر از روز بود
دختر نازم آماده شده تا بریم دَ دَ
قبلش خواستم ازت عکس بگیرم که کلی بهم حال دادی و همکاری کردی باهام
اینجا بهت گفتم دستت را بذار روی صورتت و شما اینطوری گذاشتی
درسا بخند و شما به حرفم گوش می کردی فدات بشم من
درسا وایستا یکی ایستاده بندازم
جوووووووون فدای تیپت بشم که هرچی می پوشی بهت میاد
اینا هم ژستهای خودت بودن که خیلی قشنگ بودن عشقم
خسته شدی؟
خوبیش اینه که هروقت میگم درسا مامان را نگاه کن به دوربین نگاه می کنی
قرطی خانوم
فدای قدت بشم که انقدر بلند شده ،ماشالا
جوووووووووووووووووونمی
می بینید دخملکم چقدر همکاری می کنه و توهمه عکسها به دوربین نگاه می کنه
عاشقتم
بهت گفتم بیا بغلم جوراب شلواری بپوشیم و بریم دَ دَ و شما دستات را دراز کردی
تو حیاط منتظر بابایی
بهت گفتم دست بزن
گفتم دستات را بذاری روی صورتت
بهت گفتم برو اونجا وایستا ازت عکس بگیرم و شما رفتی
میخواستی بشینی اون لبه
اونجا که رسیدیم هوا به شدت سرد بود و جرات نکردم با اون لباسها ببرمت
شما حواست به ماشینا بود و با انگشت نشونشون میدادی
از تماشای گلها خوشت میومد
فدات بشم که همه اش نگاهت به دوربینه و عکسهامون را قشنگ کردی
اینجا بابا میگفت به دوربین نگاه کن و شما هی مامان را بغل می کردی و می بوسیدی
انقدر مامان را بوس کردی که نمی تونستم جلوی خنده ام را بگیرم
انقدر عکسهای اون روز قشنگ شدن که میخوام همه شون را چاپ کنم
نانازمی
داشتی جوجوها رو نگاه می کردی و کلی ذوووووق کرده بودی
با بابایی رفتی پیش مرغابی ها
شما را گذاشتیم زمین و واسه خودت هرجا میخواستی می رفتی