درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

بوستان آب و آتش

1393/1/18 21:00
نویسنده : مامان آرزو
785 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخملک ِ ناناسمماچ

امروز صبح دایی اومد خونمون و باهمدیگه با موتور رفتیم چند تا کار اداری و بانکی داشتیم انجام دادیم ،وسط های راه موتور دایی خراب شد و من دست شما را گرفتم و دوتایی یه مسیر طولانی را پیاده رفتیم که خیلی خیلی خوشت اومده بود از خود راضی

جلوی در بانک یه نی نی پسر همسن خودت دیدیم که اومد پیشت و دوتایی همدیگه را نگاه می کردین و چیزی نمی گفتین هرکی از بغلتون رد میشد میگفت اینا رووووونیشخندو بعدش شما باهاش بای بای کردی و بوسش کردی و اون دوید تا شما هم دنبالش بری و شما هم هی باهاش بای بای می کردیقلببعدش دایی موتورش را برد موتور سازی و درستش کرد و  رفتیم خونه مامانی و شما و دایی باهمدیگه بازی کردین و بچه های خوفی بودینقلب

مامانی داشت با دایی انگلیسی کار می کرد و بهش گفت به ماهی چی میگن و اونم گفت فیش و شما هم بلافاصله گفتی بیش قهقهه

و مامانی ایندفعه از شما پرسید به ماهی چی میگن؟ و شما باز گفتی بیشتشویق

ظهر اونجا خوابیدی و من و دایی و فاطی با تبلت بازی سه نفره انجام دادیم و کلی خوش گذشتخجالت

وقتی ام بیدار شدی مامانی بهت غذا داد و شما هم خوب خوردی و سیر شدی و بعدش بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونه از خود راضی

چند روزی بود که از مامانی خواسته بودم تاب دایی را بده تا ببینم اگه خوشت میاد برات بگیرم و امروز دایی تاب را بهمون داد و الان داری تاب تاب بازی می کنی و کلی هم ذوق کردی و هرکاری می کنیم اصلا پایین نمیای ،بابایی هم اومده پیشت و با گوشیش برات نانای گذاشته و پرنسسش داره کیف می کنهقلب

اولین بار شب رفتیم و چند تایی عکس بیشتر نگرفتیمابرو

کفشاتم جا گذاشتیم خخخنیشخند

شما خیلی از پارک خوشت میاد و ذوق می کنی قلب

از شیر می ترسیدی و نمیخواستی روش بشینیتعجب

به نظر من پارک تو شب خیلی خیلی قشنگتر از روز بودقلب

دختر نازم آماده شده تا بریم دَ دَ

قبلش خواستم ازت عکس بگیرم که کلی بهم حال دادی و همکاری کردی باهامقلب

اینجا بهت گفتم دستت را بذار روی صورتت و شما اینطوری گذاشتیبغلماچ

درسا بخند و شما به حرفم گوش می کردی فدات بشم من ماچ

درسا وایستا یکی ایستاده بندازماز خود راضی

جوووووووون فدای تیپت بشم که هرچی می پوشی بهت میادماچ

اینا هم ژستهای خودت بودن که خیلی قشنگ بودن عشقمقلب

خسته شدی؟ماچ

خوبیش اینه که هروقت میگم درسا مامان را نگاه کن به دوربین نگاه می کنیمژه

قرطی خانومقلب

فدای قدت بشم که انقدر بلند شده ،ماشالاهورا

جوووووووووووووووووونمیقلب

می بینید دخملکم چقدر همکاری می کنه و توهمه عکسها به دوربین نگاه می کنهگاوچران

عاشقتم بغل

بهت گفتم بیا بغلم جوراب شلواری بپوشیم و بریم دَ دَ و شما دستات را دراز کردیقلب

تو حیاط منتظر بابایی

بهت گفتم دست بزن

گفتم دستات را بذاری روی صورتتاز خود راضی

بهت گفتم برو اونجا وایستا ازت عکس بگیرم و شما رفتیتعجباز خود راضی

میخواستی بشینی اون لبه قهقهه

اونجا که رسیدیم هوا به شدت سرد بود و جرات نکردم با اون لباسها ببرمتنگران

شما حواست به ماشینا بود و با انگشت نشونشون میدادی

از تماشای گلها خوشت میومد

فدات بشم که همه اش نگاهت به دوربینه و عکسهامون را قشنگ کردیماچ

اینجا بابا میگفت به دوربین نگاه کن و شما هی مامان را بغل می کردی و می بوسیدیقلب

انقدر مامان را بوس کردی که نمی تونستم جلوی خنده ام را بگیرم

انقدر عکسهای اون روز قشنگ شدن که میخوام همه شون را چاپ کنماز خود راضی

نانازمیقلب

داشتی جوجوها رو نگاه می کردی و کلی ذوووووق کرده بودیماچ

با بابایی رفتی پیش مرغابی ها قلب

شما را گذاشتیم زمین و واسه خودت هرجا میخواستی می رفتی 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

معصومه بارویی
19 فروردین 93 19:03
باسلام وعرض خسته نباشید میخواستم بگویم که بوستان آب وآتش درکجاست ودرکدام شهرایران است؟
مامان آرزو
پاسخ
سلام عزیزم شهر تهران و چهار راه جهان کودک تو نت اسمش را سرچ کن عکسها و آدرسش میاد عزیزم
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
20 فروردین 93 19:45
ماشالله به دخترت. زیبا یارم،تقدیم به تو
معصومه بارویی
21 فروردین 93 18:37
باسلام وعرض خسته نباشید ببخشید شمادر تهران زندگی میکنید یا خیر ودرظمن وب زیبایی داشتید ومیخواستم بگویم که روژیناچه کاره ی درسا خانم میشود یا چه کاره ی شما میشود؟
مامان آرزو
پاسخ
بله عزیزم تهران زندگی می کنیم و روژینا جون و مامانش از دوستای خوب من و دخترم هستن
آرشیدا
25 فروردین 93 23:46
سلاااااام خاله جونی عیدت مبارکما که هیچکدوم از عکساتو ندیدیم ایشاله دفعه بعد اومدم باز امتحان میکنم.عزیزمی ایشاله سال خوبی داشته باشی گل من