دخترم روزت مبارک....
مادرانه نوشت:
سلام دختر کوشمولوی نازم
نمی دونی این روزا چقدر حس دلتنگی میاد سراغم...
دلم خیلی برات تنگ شده...
هر شب خوابت را می بینم...
وقتی ام بیدار میشم یادم نیست قیافت چه شکلی بود
این روزا تکون تکونات خیلی بیشتر شده....
گاهی هم اذیتم می کنی ...
اما می دونم یه روز دلم واسه همین لحظه ها هم تنگ میشه....
بابایی دیروز که از حمام اومد بهم گفت...
باز شکمت را دادی جلو یا نی نی جون بزرگ شده؟
بابایی چند وقته که نی نی جون صدات می کنه...
یکم بزرگ تر شدی کوچولوی من...
فندقم...
نفسم...
خیلی دوست دارم...
آخی این شکلکه چقدر نازه
آدم هوس می کنه زودتر نی نی بیاد...
امروز اومدم تا اولین تبریک روز دختر را بهت بگم....
دخترم ، کوچولوی دوست داشتنی من ...
روزت مبارک
عمه الهه هم زنگ زد و روزت را تبریک گفت...
بابایی هم قراره شب حضوری خدمت برسه...
دارم فکر می کنم آیا هدیه هم برات می گیره؟!
منم عروسکی که خیلی وقته بازحمت بافتم را بهت هدیه میدم...
البته هنوز چشم و دهن و بینیش مونده ....
دیشب از بابایی می پرسم....
یعنی درسا به من افتخار می کنه؟!
بابا هم با اطمینان میگه معلومه...
میگم چرا؟
میگه واسه اینکه مامانش هنرمنده...
امیدوارم از عروسکت خوشت بیاد عزیزم...
خیلی خیلی دوست دارم...
عاشقت..
مامان.