درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

باغ پرندگان و باغ وحش

1394/1/12 18:43
نویسنده : مامان آرزو
1,332 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگلم شنبه شب همگی خونه عمه الهه بودیم و امیرحسین هم باهامون اومده بود و شماهم حسابی شیطونی کردین باهمدیگه و کلی هم دعوا کردین و همه گی قرار گذاشتیم فردا یعنی یکشنبه بریم باغ پرندگان سمت شهرک امید و ساعت یازده صبح شما رو بیدار کردم و هرکاری کردم صبحانه نخوردی لباسهات را عوض کردم و به پیشنهاد بابا حمید زنگ زدم امیرحسین هم آوردن تا اونم ببریم آخه روز قبلش خیلی پسر خوبی بود و همه اش به حرفم گوش می کرد و ساعت یک راه افتادیم و وقتی رسیدیم اونجاامیرحسین با محمد سام میرفت و دستش و بهم نمیداد و همه اش شیطونی می کرد و به حرفم گوش نمیکرد اما شما دختر خوبی بودی فقط بغل شدی و دنبال امیرحسین هم راه نیفتادی عشقم 

اونجا یه لاک پشت دیدیم که خیلی ازش خوشت اومد و وایستاده بودی و نگاهش می کردی عشقم بعدم یکی یکی قفس پرنده ها رفتیم و شما تماشاشون کردی رفتیم پیش فلامینگو ها و از نزدیک دیدیشون و خیلی خوشت اومده بود عزیزم و به کارهاشون توجه می کردی 

درسا تو بغل دختر عمه اش مهشید که خیلی دوسش داره 

فسقلی حرف گوش کن مامان تو بغل بابای مهربونش

باز هم عکس عشقای زندگی من 

اینم سه تا فسقلی شیطون که بیچارمون کردن 

یه عکس از منظره زیبای پارک

من و درسای خوشگلم

اون روز من داشتن دو تا بچه رو تجربه کردم و بااینکه شما بیشتر پیش بابایی بودی ولی بازخیلی خیلی سخت بود و خداروشکر کردم که جفتتون بچه های من نیستین

یه عکس قشنگ دیگه از منظره ای که با چشمهای زیبات نگاهشون می کردی عشقم

بعد از دیدن فلامینگو ها توخونه پاهات رو خم نمی کنی و دستات را میذاری روی زمین و راه میری میگی من بینگوام ،پام بلنده 

این عکست رو دوست دارم حس خوبی بهم میده 

این گلهای قشنگ رو محمد سام برات چیده و شما هم خیلی دوسشون داشتی 

وقت برگشت چند تایی عکس ازت گرفتم ناز گلکم 

محمد سام نشسته بود روی سنگها و شما دوتا هم کارهاشو تقلید می کردین و من فقط حرص می خوردم

خداروشکر شما تا اومدی بشینی بهت گفتم کار بدیه و به حرفم گوش کردی

جای قشنگی بود و شما هم کلی همکاری کردی نانازی 

فدای ژستای بی نظیرت 

عااااااااااااااااااااااشقتم 

خیلی ناز ژست می گرفتی همه داشتن تماشات می کردن و میگفتن دختره چقدر ناااااازه

چه نااااز خندیدی

گذاشتمت اونجا ازت عکس بگیرم امیرحسینم اومد و بعد از اومدن محمد سام شما همکاری نکردی اوناهم شیطونی کردن من و بابایی هم دوتاتون رو بغل کردیم و رفتیم

این و با گوشیم گرفتم وقتی داشتی قوهای زیبا رو نگاه می کردی

جووووووووووووون

دختر خوب من بغل باباحمیدش

یه عکس زیبااااااااا از پرندگان زیباااااا

درسای نازم ،همسر نازنینم و گل مورد علاقه ام 

جیگرطلاهای من بعد از برگشت از خستگی هرکدوم یه طرف خوابشون برده بود 

سه شنبه هم بابایی زنگ زد باغ وحش و پرسید فیلها هستن یا نه و به قولی که قبل از عید به شما داده بود عمل کرد و رفتیم باغ وحش و اول خرسها رو تماشا کردیم که من عااااااااااشقشونم دوتاشون داشتن دعوا می کردن و من ازشون فیلم گرفتم تا بعدا ببینی و لذتش را ببری عزیزم

بعدشم رفتیم میمونها و یکسری حیوانات دیگه رو دیدیم رفتیم فیلها رو دیدیم که یه گوشه وایستاده بودن و مثل پارسال پیشمون نمیومدن و نتونستیم بهشون سیب بدیم

بعدم شیرها رو تماشا کردیم که یکیشون عصبانی شده بود و یه صدایی از خودش دراورد که من کلی ترسیدمخیلی وحشتناک هستن همش باخودم فکر می کنم اگه از بالای قفس بپرن بیرون چی ؟مخصوصا که همه اش داشتن گوشت می خوردن و یکم تماشای صحنه خشن بودش 

درحال تماشای شیر ها 

 

جلوی قفس میمونها که بودیم یه آقایی خرگوش کوچولو دستش بود و میداد خانوما عکس بگیرن و من بابا رو صدا کردم بیارتت ببینی و اونم گذاشتش تو بغلت و فک کردم می ترسی که دیدم نه خیر بغلش کردی و با خنده نگاهش می کنی 

بعد از تماشای حیوانات مختلف دیگه چون باد میومد و هوا سرد بود ومنم کاپشن شما رو جا گذاشته بودم کت بابایی رو پوشیدی و سریع برگشتیم خونه و ناهار خوردیم و سه تایی لا لا کردیم 

پسندها (2)

نظرات (5)

معصومه بارویی
27 فروردین 94 7:00
سلام خاله آرزو می شود از این مدل قالب ها هم برای من درست کنید خواهش می کنم ؟آخه من بلد نیستم
مامان آرزو
پاسخ
عزیزم با عکس چه کسی منظورت هست ؟
معصومه بارویی
28 فروردین 94 16:57
سلام خاله آرزو بهتون می گم کدوم عکسه با اون عکس برایم از این مدل قالب ها درست کنید . اول بروید توی آدرس این وبلاگم که بهتون می دهم http://khaterate-man.blogfa.com/ بعد توی پستی که جدید گذاشتم یک عکسی هستش که بالای این متن هم نوشته شده است:دوقلو ها آماده شدند که بروند خانه ی عمو مسعودشون یعنی بابای بهاره اون عکسی که بالای این متن نوشته شده است را من می خواهم
معصومه بارویی
28 فروردین 94 17:12
سلام خاله آرزو قبلا یادتون است ازتون اجازه گرفتم که برای درسا وبلاگ درست کنم من هم الان درست کردم اگه وقت کردید جتما برید و ببینید و نظرتون رو در موردش بگید و راهنمایی ام کنید که چه کار بکنم برای خوشگلی وبلاگش که من براش درست کردم و راستی می شود از این نوع قالب هایی که شما درست می کنید هم به من یاد بدهید؟
الهام
30 فروردین 94 21:28
واااااي چه جاهاي خوبي رفتين جاي ما خالي كار خوبي ميكنين كه از اين سن درسا رو با حيوانات و پرندگان آشنا ميكنين اميدوارم وقتي هم بزرگ شد يه حامي خوب براي محيط زيست باشه و حقوق حيوانات و پرندگان رو هم رعايت كنه من چون خودم محيط زيست خوندم رو اين قضيه ويژه تآكيد كردم هميشه به تفريح باشين
مامان آرزو
پاسخ
مرسی من که عاااااااشق گردش و تفریحم ولی بابایی وقت نداره و همش سرکارهایشالا درسا هم به حرف خالش گوش میده و به محیط زیست احترام میذاره
مامان زهره
1 اردیبهشت 94 0:13
درسا جونم عاشقتم خوشگلم چه عکس های دست مامان آرزو درد نکنه با اون دوربین قشنگش این عکس های خوشگل رو ازات گرفته ممنونم آرزو جون امیدوارم همیشه بهتون خوش بگذزه چه خرگوشی ببوس آرزو جون درسا جونم
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیزم که همیشه به ما لطف داری و وقتت رو به ما میدی