mother's day 94

مدتهاست که چرت نیمه روز پیشکش ، چهار ساعت متوالی در شب نخوابیدم

مدتهاست که نوشتن پیشکش ، یک فیلم کوتاه رو با حضور ذهن کامل ندیدم

مدتهاست که خواندن رمان پیشکش ، یک صفحه از یک مجله رو بدون قطع کردن نخوندم

نقشه هایی که داشتم پیشکش ، جز برای پوشک و کرم و لباس و کلاس کودکم نقشه تازه ای نکشیدم

حالا خوب می دونم چند تا از موهام سفید شدن چون مدتهاست دیر به دیر رنگشان می کنم

سینما، تئاتر، جمع دوستانه، خرید گروهی، سفرهای یهویی، تلفن های طولانی و ....همه را ترک کردم

کفش پاشنه بلند، کیف های رنگارنگ، موهای درست کرده و آرایش مرتب به تاریخ پیوسته و ساک بچه به دوش می کشم.موهام را جمع می کنم و همیشه گوشه ای از رژ لبم روی صورتم پخش شده و اثر انگشت دست کوچکی مداد چشمم رو روی لپم کشیده

همه اینها و خیلی چیزهای دیگه رو دادم تا صورت فرشته کوچیکم رو با آرامش نگاه کنم و گرمی دستهای کوچیکش رو روی صورت احساس کنم

و با بودن تو فرشته کوچک طعم شیرین مادر شدن رو چشیدم

درسای نازم از این که باعث شدی شیرین ترین و گواراترین طعم زندگی رو بچشم ازت ممنونم

عشق کوچولوی من این عکس مال اولین سالیه که من مادر شده بودم 

این عکسم مال سومین سال مادر شدنم هستش عزیزم

دختر کوچیک مامان چقدر بزرگ شده،هرروز که می گذره و من و شما با چالش جدیدی تو زندگیمون مواجه میشیم خودم رو بیشتر مدیون مادرم میبینم.

مادر عزیزم تا بی نهایت دوستت دارم و امیدوارم درتمام مراحل زندگیم من رو از محبت های بی دریغ مادرانه ات بی نصیب نگذاری و کاستی هایم را به پای جوانی و بی تجربه گی ام بگذاری 

و حسن ختام این پست عکس زیبا از پاهای دختر کوچولوم که به پیشنهاد خودش گرفته شده

روز همه مامانای مهربون مباااااااارک