درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

تولد پنج ماهگی درسا خانومی

1392/2/4 20:03
نویسنده : مامان آرزو
2,734 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازیه من

تولد پنج ماهگیت مبارک خوشگل خانومقلب

شب تولدت بابایی برات یه کیک کوشولو گرفت اما از اونجایی که شما بداخلاق بودین اصلا نشد ازت عکس بگیرم ...

روز تولدت هوس کردم باهم بریم بیرون و لباسهات را عوض کردم و آماده شدیم و رفتیم بیرون تو کلی خوشحال بودی و می خندیدی هنوز سر کوچه نرسیده بودیم که چند قطره ای بارون اومد منم از ترس باران های شدید بهاری سریع به سمت خونه برگشتم و اینگونه اولین دَ دَ یِ من و شما به پایان رسید

ناراحت نباش دخملکم یه روز دیگه میریم دَ دَماچ

یکم تو حیاط بودیم تا اینکه شما غر غر کردی و رفتیم خونه تا بخوابونمت..

ترسیدم اگه باز منتظر بابایی بمونم شما بداخلاقی کنی و نشه ازتون عکس انداخت و تا همون موقع هم خیلی جلوی خودم را گرفتم تا به کیک ناخونک نزنم...تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

بابایی از عکس انداختن متنفره

به دوربینم هم میگه آینه دق

هروقتم بخوام از شما عکس بگیرم و به کمکش نیاز پیدا کنم چند تا عکس می اندازه که نهایت دو تاش خوب افتاده باشه!!!

اینطوری شد که تصمیم گرفتم چندتایی عکس ازت بگیرم ...

اینم حاصل زحمات مامان

فسقله بچه تولدت مبارکهورا

جاااااااااااانمبغل

این عکس نشون میده من چه دختر متین و خانومی هستمخجالت

دست دست تولدمه بابا دست بزنین دیگهتشویق

مامان اگه کفشم را بزنم توی کیک چی میشهسوالنیشخند

الهی مامان فدای اون خنده قشنگت بشه عزیزمماچ

مامان میتونم یکم کیک بخورمسوالخوشمزه

تازگیها هروقت چیزی میخوریم نگاهمون می کنی و این روزا اصلا غذا بهم نمی چسبه چون حس می کنم تو دلت میخواد تستشون کنی دل شکسته

 

شب هم بابایی اومد و شما دخمل خوبی بودی منم پیشنهاد دادم کیک را بیاریم و چند تایی عکس یادگاری بندازیم...

بالاخره باشرط اینکه تعداد عکسها کم باشه،فلاش دوربین خاموش باشه و بابایی عکس نندازهبابا راضی و شد و این چند تا عکسی که ازمون انداخت..

فدات بشم فندق کوچولوماچ

بااینکه خودم تار افتادم اما دلم نیومد عکس این ذوقی که برای بابا کردی را نذارمبغل

فردای تولدت از مامانی خواستم با دایی فسقلی بیان خونمون ...

آخه دایی جون خیلی از تولد خوشش میاد..

خلاصه اومدن و دایی کلی برات تبلد تبلد خوند..قلب

بعدشم هی شمع روشن کردم و اون فوت کرد و آخرم مشغول بازی با کبریت ها شد

اینم چند تا عکس از تو دایی جون که به دلیل آرام و قرار نداشتن بی اندازه شما دوتا عکس ها تار شدن

دایی نگاه کن مامان شمع تولدم را روشن کردهلبخندحواست کجاست داییییمتفکر

حالا که اینطوری شد خودم تنها شمع را فوت می کنمقهر

مامانی دستم را نگیر میخوام کبریت ها را از دایی بگیرم خطرناکهاز خود راضی

دایی بدش به من تنهایی بازی نکن دیگهنیشخند

اینجا مدام دست امیرحسین را می کشیدی اونم عصبانی میشد و می گفت مامانعصبانی

اینم یه عکس دو نفره از شما که به سختی گرفته شداوه

امیرحسین: درسا جون تولدت مبارکماچ

ظهر هم شما خوابت گرفت و من دایی را بردم تو حیاط بازی کنیم و شما راحت استراحت کردی ولی خودمون در پی این فداکاری مادرانه دایی حسابی خسته ام کرد،آخرم از بس آب بازی کرد و منم ترسیدم فسقلی سرما بخوره به زور آوردمش تو خونه که با مخالفت شدید دایی و جیغ بنفش و بادنجونی ایشون مواجه شدیم و شما از خواب ناز بیدار شدی دایی هم قهر کرد رفت پیش مامانی تا شیر بخوره بعدشم مامانی از دست دایی خسته شد و رفت خونشون...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

نازی
4 اردیبهشت 92 20:06
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید...................؟؟؟؟؟
خاله هانیه
5 اردیبهشت 92 0:28
ای جونم 5 ماهگیت مبارک جیگر طلای خاله . قربون خودت و دایی کوچولوت .
samaneh
5 اردیبهشت 92 9:26
سلام مامان گل درسا جونم.؟آخیییییییییییییییییییی درسا جون عکسات خیلی بامزه شده.درسا جون خیلی شبیه مامان هستی عزیزم خوشمزه ی منننننننننننن دوست دارم.
آفتاب
5 اردیبهشت 92 9:36
vay mamani aslan fekr nemikardam ghiyafat inghad kochik bashe.harfat pokhte tar az oon chizi hast ke ba chehrat tajasom mikardam.kheli nazi
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:28
دو روزه این اینترنت شهر ما معلوم نیس چشه
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:30
زیاد عجله نکن عسلی همش یه ماه دیگه میتونی انواع اقسام اطعمه و اشربه رو تست کنی
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:31
ماشالا چقده نازتر شدی
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:31
مامانی ی سبندی چیزی براش دود کن
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:32
خیلی دوسمت دارم خاله یه عالمه م حرف دارم حیف ک وخ ندارم نتمم مورد داره
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:33
کامنتای پست قبلمم تایید نکدی آخه چلا من ک چیز بد بد ننوشته بودم همش مناسب سن خودمو خودت بود
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:34
بازم میام موش موشک من
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:35
اینا واسه مامانیت اینام واسه خودت
رقیّه
5 اردیبهشت 92 11:35
فعلا با اجازه قربون آقا
خاله عاطفه و دوقلوها
5 اردیبهشت 92 18:54
وای چقدر درسا شکل خودته 5 ماهگیت مبارک درسا جان
خانمی
6 اردیبهشت 92 14:57
سلام.چقدر نازن این دایی و خواهر زاده. زیبا یارم تقدیم به تو
مامان دوقلوها
6 اردیبهشت 92 16:59
چقدر دختر گل شبیه مامانشه بعدشم عزیزم حالا حالا ها با شیر خشک بدون اون شبا بید بیدار بشی فعلا بابای خواب
fati_k21
6 اردیبهشت 92 22:25
ای جانم چه نازه این درسا جونی 5 ماهگیت مبارک چه مامان و دختر خوشگلی
خانمی
7 اردیبهشت 92 9:49
پــُــــر اَز اَشـــڪـــَـــــــم اَمـّــــا ســــَـــرخـــوشــــــآنــﮧ می خنـــــدَم چـِـقــَـــدر سـَـخــتـــــــﮧ اِحســـــآسِ פֿـَــفِگـــــــی ڪــــَـــردَטּ پُشتــــِـــ ایــن نِقـــآبـــِــــ لَعـنَـتـــی ... زیبا یارم تقدیم به تو
نیلوفر/مامانه روژینا
9 اردیبهشت 92 2:17
5 ماهگیت مبارک فندق کوچولوی خوشگل. مامانه درسا روژینا هم همینطور شیطونه ومنم بعضی موقع ها خیلی عصبانی میشم ولی بشدت خودمو کنترل میکنم. بقول قدیمیا بچه که شیطون باشه نشونه سلامتیشه.ما هم به این دل خوش میکنیم.این دخملی خیلی نازه مثله خودته . خوشحال شدم که این بار بازم عکستو گذاشتی مامان کوچولو. چون این عکسه از نزدیکه بهتره میشه تشخیص داد که شبیه درسای گله