درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

آتلیه مامان شماره 2

1392/2/24 17:35
نویسنده : مامان آرزو
1,678 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازمماچ

همین الان با هزار زحمت خوابوندمت و تو مثل یه فرشته ناااااااااااز خوابیدی

تازگیها وقتی تو تابت می خوابی سرت را به سمت چپ می چرخونی و دست راستت را می گیری بالای ننو و خودت را می کشی سمت چپ آخرم درحالی که سرت چسبیده به کنار ننو خوابت می بره!!!

معمولا بابایی عادت داره وقت خواب سرش را میذاره زیر بالشتقهقهه

شبها هم روی پهلو میخوابی و تا صبح چندین بار سعی می کنی غلت بزنی که نمیذارم اما گاهی وقتا که دیگه تا صبح همه اش در این حالتیانقدر خسته میشم که انگار بی هوش میشم و تو هم بالاخره موفق میشی و می چرخی...

الهی بمیرم برات وقتی غلت می زنی بیدار میشی و آروم ناله می کنی منم درحالی که چشمام باز نمیشه بغلت می کنم و بهت شیر میدم و تو بعد از مدت کوتاهی خوابت می بره و دوباره روز از نو روزی ازنواوه 

دو شب پیش که خوابوندمت کنارم بیدار شدی و هرکاری کردم شیر نخوردی فقط چرخیدی به پهلو و من را نگاه می کردی منم بغلت کردم و آروم زدم پشتت تا خوابت برد..

خیلی لحظه قشنگی بود کلی کیف کردم ایشالا بازم تکرار بشه

هرچی را بتونی با دست بگیری سریع می بری طرف دهنت و سعی می کنی بخوریش حالا اگه اون بسته پفک باشه یا بسته پوشکت یا یه چیزهایی مثل اینا که حتی یک قسمت کوچیکشم داخل دهنت نمیره که بی خیال بشی انقدر دست و پا میزنی و سعی می کنی که نفس نفس می زنی و من ازت میگرم تا عصبی نشی

هر وقت شیر می خوری دستات را میاری سمت لبم و من انگشتای کوچولوت را می بوسمتوام بهم نگاه می کنی و درحالی که می می تو دهنته بهم می خندی و وقتی من میگم جونم خنده ات عمیق تر و باصدا میشه

وقتایی هم که گرسنه باشی اصلا حوصله خندیدن و بازی کردن نداری اکثرا غر میزنی و لبهام را با انگشتای کوچولوت می کنی 

وقتی شیشه می خوری خیلی تکون می خوری بعضی وقتا باید دست و پاهات را بگیریم و بهت شیر بدیمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدوقتایی هم که گرسنه باشی غر میزنی و محکم می کوبی به شیشه انگار اینطوری بیشتر میادقهقهه

یکی از مدلهایی که عاشقشی و اونجوری بیشتر شیر میخوری اینه که بخوابونمت روی شکمم و تو شیر بخوری که وقتی صدایی میادسریع سرت را بلند می کنی و به اطراف می چرخونی تا منبع صدا را پیدا کنی گاهی وقتا هم تا بابایی تکون می خوره با نگاهت دنبالش می کنی و تا می تونی نوک می می را هم باخودت می بریوقتایی هم که خیلی گرسنه ات باشه پاهاتو بلند می کنی و می کوبی روی شکمم که بابایی بهت میگه مگه اسب سوار شدی؟خندهبعضی وقتا سعی می کنم پاهاتو بگیرم و یکم ماساژ بدم تا بلکه آروم بگیری اوهاما شما انقدر به این کارت ادامه میدی تا یکم سیرمیشیاز خود راضی

بادگلو زدنت وقتی می می میخوری سه حالت داره:

1.پاهات را روی شکمم فشار میدی و به سمت جلو میای که تو این حالت وقتی سرت را به لبام می رسونی حسابی بوس بوسیت می کنم و کلی کیف می کنم

2.چند تا مک میزنی و نوک می می را بین لثه هات فشار میدی گاهی هم به اطراف می کشی

3.یکم دست و پا میزنی روی شکمم انگار داری شنا می کنی منم بلندت می کنم و شما بادگلو میزنی و راحت میشی.

اینروزا مدام درحال چرخیدنی دیگه بالشت و چیزایی که کنارت میذاشتم تا نتونی غلت بزنی به هیچ دردی نمی خوره چون تو از روی بالشت هم رد میشی و گاهی با اینکه اسباب بازی دستته می چرخیتعجبهنوز نتونستی سینه خیز بری اما هروقت غلت میزنی کلی حرکت شنا انجام میدی که باعث میشه به اطراف بچرخی وقتایی که سرت را بالا می گیری و با دستات یکمی سینه ات را از زمین بلند می کنی خیلی دوست دارمولی وقت عکاسی هرچی سعی می کنم تو اینکارو انجام نمیدی!!!!

دو روزه مریض شدی و اسهال گرفتی شب اول پاهات به شدت زخم شده بود و یکمی هم خون اومدگریهبعدشم  پماد گرفتیم و هربار که پی پی کردی سریع پوشکت را عوض کردم و پاهاتو شستم تا اینکه خوب شدینمیدونم به خاطر حساسیت به حریره بادوم بود؟ لعاب برنج خوردی مریض شدی؟ یا سرما خوردی؟! اما از دیروز که دستمال بستم تو پهلوت خداراشکر بهتر شدیاز خود راضیواگه تا فردا خوب نشی باید بریم دکتر تا خدایی نکرده سهل انگاری نکرده باشیم و مشکلی پیش بیاد.

امتحانات بابایی شروع شده و بیشتر وقتا مجبورم تنهایی ازت مراقبت کنم یا حتی باهات بازی کنم تا صدا نکنی و بابا بتونه درسش را بخونه اما شما کوچولوی نانازی مدام تمرکز بابا را بهم میزنی و بابا میگه وقت درس خوندنت تلافی می کنمنیشخند

امروزم بابا لپ تابم را برده سرکار تا درس بخونه و دارم با کامپیوتر بابایی کار می کنم..

هوا به شدت گرم شده و من تو فکرم که چطور با وجود شما کولر روشن کنمنگرانبابایی هم سرمایی مدام میگه درسا سردش نشه دیشب خودش پتو انداخته روش من داشتم ازگرما می مردم یعنی دلم میخواست کولر را روشن کنمااااااا ولی هی میگه روی بچه را بنداز سرما نخوره

صبح ها که از خواب بیدار میشی اول یه خنده ناااااز تحویلم میدی درحالی که چشمات هنوز بسته است بعدشم هی با صدا می خندی و می گی هِه هِه خیلی ناز میگی اینارو ماچماچ

چند روز پیش دیدم گلها داره پژمرده میشه منم هوس کردم پرپرشون کنم و باهاشون ازت عکس بگیرم اینم شد عکسهای شما ...

گلهای رنگی کار فتوشاپهنیشخند

فدای چالی که روی لپت افتاده نانازیقلب

خانومی یکم پاهاتو نگیر چندتاعکس بگیرمنگران

فدات بشم الهیماچ

جوووووووووووووووونمقلب

درسا درحال خاروندن سرشنیشخند

ماچماچماچ

درحال بازی با گلها و خوردنشوننگران

اخماتو باز کن گل کوچولوی منماچ

و بالاخره درسا خانوم و آینهاز خود راضی

همه اش مشغول خوردن نی نی بودیقهقهه

خیلی از نی نی خوشت اومده بود کلا عاااااااشق آینه ایمژه

نی نی خوشتله؟قلبمعلومه خیلی ناسهقلبخجالت

فدای خنده هات بشم نانازیماچ

با اینکه عکست تار شداما خیلی ازش خوشم اومدقلب

چقدر تو این عکس مو دارینیشخند

درسای اخمالوماچ

و آخرین عکس که شما عروسکت را خوردی تا آروم باشی یکم عکس بگیرم در حقیقت بهت باج دادمناراحتاون روز اصلا باهام همکاری نکردی بابایی هم مدام می گفت سردش نشه سردش نشهنگرانتند تند چند تا عکس گرفتم و لباسهاتو پوشوندم.

کلا بابایی هروقت خودش گرمش بشه لباسهاتو درمیاره و هروقتم سردش بشه پتو می اندازه روت نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

دخترک
24 اردیبهشت 92 20:13
سلام واقعا آتلیه مامان درسا باحاله ها عکاس بشو خانومی لپای درسا هم ببوس با اون چاله ش
خاله فاطیما(مامان ایلیا)
24 اردیبهشت 92 21:37
سلام مامانش ایول خوشمان آمد اگه اجازه بدی از ایده هات استفاده کنم و از ایلیا هم عکسای اینجوری بگیرم و بزارم تو وبلاگش ... آخه من عکسا رو که آپلود میکنم خودش مینویسه!!! شما کی با فتوشاپ مینویسی نی نی وبلاگ رو؟ آها یه جا دیگه آپلود میکنی؟ میشه لطفا توضیح بدی؟ .... من واسه ایلیا قالب سفارش دادم اما اصلا قشنگ نشده قالب درسا خیلی ناز تره
خاله هانیه
25 اردیبهشت 92 0:07
قربون اون چهره ی نازت بشم با عکسای خوشگلت عسل خانوم
آرشیدا خانم
25 اردیبهشت 92 1:00
اولا بابا ایووووووووووووول به آتلیه خوشبحال من و آرشیدا با این دوستای هنرمند:درسا وووومامانش دوم دم بابایی گرم شنیده بودیم دمای حرارت بدن نی نی از روی بدن مادره ولی از روی پدر دیگه معرکه استسوم میسی بابت کمکتون
مامان پاتمه
25 اردیبهشت 92 7:40
سلام مامانی به به چه عکسای خوجلی واااااااااااااااای چه قالب نازی آفرین مامانی دوباره هنرمندی کردی و دل ما رو آب کردی
مامان دوقلوها
25 اردیبهشت 92 10:15
چقدر عکساتون زیباسبه روزم ممنون میشم به باغ خاطراتمون سر بزنید
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
26 اردیبهشت 92 10:48
سلام.خیلی قشنگن عکساش. دستت درد نکنه مامانش. زیبا یارم تقدیم به تو
پری
26 اردیبهشت 92 15:15
وای این نازنینی تپل مپلیه مال شماس؟ میشه لپاشو بکشم؟
خاله سنا
27 اردیبهشت 92 12:57
ناناس ناناس ماشاالله به مامانش و درسا خانومی
مامان کیان کوچولو
27 اردیبهشت 92 14:28
به به چه مامان هنر مندی .. واقعا هم عکسا قشنگ شده .. عزیزم شورت قرمز و سفید هم ناز میشه توی عکسا ... واسش عوض میکردی .. تواین جورر موارد هم نباید زیاد به حرف دیگران گوش داد ..
نیلوفر/مامانه روژینا
27 اردیبهشت 92 21:04
عزیزم وااااااای قالب وبلاگ درسا خیلی قشنگ شده منم خیلی دوست دارم برا روژینا قالب درست کنم اما بلد نیستم قربونت برم که عکسهات مثل همیشه قشنگن شیطونک. مامانی دستت درد نکنه مخصوصا عکسهای با اینه خیلی نازن
مائده(ني ني بوس)
28 اردیبهشت 92 11:23
آفرين به اين مامان هنرمنددررسا نازه مامانشم كه عكساي خوشدل ازش ميگيره.عزيزم همه باباها اينجورين
خاله سنا
28 اردیبهشت 92 18:57
چشم حتما الان هم امتحانام فشرده شروع شده اما حتما مینویسم
هاله
29 اردیبهشت 92 22:48
نازی خدا براتون حفظش کنه
یه بار به باباییش بگین بالباس قشنگ تره . به نظرم با لباس بهتره نه ؟؟
به هر حال شما پدر و مادرشین

ممنون عزیزم.به نظر من هردوتاش قشنگه .
maman bahar
31 اردیبهشت 92 23:46
خیلی خیلی عالی بودن
09198907123
13 خرداد 92 12:46
خیلی عالیه بهترین احساس دوست داشتنه نی نی هست