درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

پیک نیک با مامانی و دایی جونا

1392/3/12 11:46
نویسنده : مامان آرزو
497 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قلب

از عید تاحالا قرار بود یه هفته بریم سرخه حصارنیشخند

که انگاری طلسم شده بود..

آخرم روز پنجشنبه تصمیم گرفتیم و جمعه تا ظهر دنبال جوجه و نون و... می گشتیمخوشمزه

دلمون میخواست باخاله هانیه بریم..ناراحت

اما بی برنامگی شد و بابایی گفت ایشالا یه دفعه دیگه باخاله هم میریم..

هرچند من زیاد از اونجا خوشم نیومد...

پارک جنگلی بود دیگه این همه راه رفتیم تا اونجاابرو

دایی هم نمی تونست راحت رژه بره و یکی همه اش دنبالش بود..

شما هم که حسابی غر زدی و نذاشتی بفهمیم پیک نیک یعنی چی...

یا بغل من بودی یا بابایی ...

گرسنه بودی اما شیر نمیخوردی ..متفکر

خوابت میومد اما نمی خوابیدی...متفکر

وقت برگشت تا خونه مامانی خواب بودی و به محض رسیدن به خونه بیدار شدی...

خونه هم رسیدیم دیگه نخوابیدی و استراحت ممنوعاوه

فسقلی تو بغل باباییماچ

انقدر از نو خورشید بدت میومد کلافه میشدی و سرت را می چرخوندی به اطراف انگار نوره اینطوری میرهقهقهه

کجا را نگاه می کنی خانوووووومبغل

بغلماچقلب

چقدر تکون میخوری نانازیماچ

نیشخندچه عکس قشنگی شدهخجالتاز خود راضی

اینم یه چرت کوچولو روی پاهای مامانیقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

عمو منصور
12 خرداد 92 12:28
درسا کوچولوی عزیز عمو منصور منتظره بزرگ بشی بیای شیراز تا با هم بریم اول زیارت شاهچراغ وبعد جاهای تاریخی و تفریحی منم اومدم تهران حتما سعی میکنم ببینمت تا یه کادوی بی قابل بهت هدیه بدم سلام بابا مامان برسون عمو منصور درسا
طلوع
12 خرداد 92 13:02
درسا جونم این لباست خیلییییی بهت میاد خاله.از دایی کوچولوت هم عکس بدار
مامان کوچولو ممنونم جواب پیام قبلیمو دادی.
دوستون دارم


مرسی خاله ای لطف داری. دایی جون خودش وبلاگ داره هرچند خیلی وقته به روز نشده فکر کنم تو لینکامون باشه
عمو منصور
12 خرداد 92 13:15
ممنون که نوشته های من باعث آرامش شما می شود ((باید سری به استوا بزنم شاید توانستم نیمی از کره ی زمین را برایت بفرستم )) از طرف من درسای کوچولوی هم ببوسید
خاله هانیه
12 خرداد 92 13:21
قربونت بشم قند عسل خاله ایشالا سری بعد با هم میریم پیک نیک خودم باهات کلی باهات بازی میکنم تا مامانی کیف کنه
آفتاب
12 خرداد 92 13:50
سلام خوش بگذره.خیلی دوست دارم با عشقم این روزا رو تجربه کنم
آفتاب
12 خرداد 92 14:24
تو اون وب برات چیزایی نوشتم اگه وقت کردی بخون
شیدا
12 خرداد 92 16:32
همینه عزیزم. با بچه بیرون رفتن سخته . تا یه کمی بزرگ شن و بعدش خودشون عاشق ددر میشن . ایشالله سلامت باشه درسا کوچولو
آرشیدا خانم
14 خرداد 92 23:50
چقدر لباست خوشمله خاله اگه اینجا بودی دیگه نمیدیدیش
مامان بهار
7 تیر 92 15:42
سلام عزیزم لطفا تو مسابقه نی نی وبلاگ کمکم کنید تا بتونم رای بیارم بی زحمت یه سر به وبلاگ شیرین تر از عسلم بزنید و با دیدن عکس کد 230 رو به شماره پیامک 20008080200 ارسال کنید اگه براتون امکان داره با چند تا سیم کارت بفرستید یا به دوستاتون هم بگید ،،یه دنیا ممنونم امیدوارم بتونم جبران کنم راستی فقط به یه نی نیlمیتونید رای بدید بعد از این که رای دادید به من خبر بدید تا بدونم کدوم یکی از دوستای مهربونم کمکم کردن و تعداد رای ها رو هم داشته باشم یه دنیا سپاس
مامان بهار
7 تیر 92 15:43
جیملی عاشق عکسای با استخر عروسکتم عروسک جون