درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

پست تاریخ گذشته!!!

1392/3/12 19:54
نویسنده : مامان آرزو
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فسقلی شیطونماچ

یه مدته شیطون تر شدی..

غیر از اینکه بهانه می گیری و مدام بهم می چسبی کارهای خیلی قشنگی می کنی که همه اش دلم میخواد ازت عکس بندازم و فیلم بگیرمبغل

شیطونی هات از یک طرف باعث میشه نرسم آپ کنم و عکسهای خوجلت را بذارم وبلاگت...نگران

از یک طرف هم چون عکس زیاد می اندازم رو دستم باد می کنهنیشخند

اما چیکار کنم اصلا دلم نمیاد عسکاتو نذارم اینجاخجالت

اینم چند تا عکس جامونده از پنج ماهگیتاز خود راضی

یه روز که خونه مامانی بودیم...

لباسی که تنته مامانی برات سوغات آوردهلبخند

حیف این عکس خوشگل که تار شدهناراحتمن فدای جفتتون بشمقلب

فدای دستاتون بشم که دست همدیگه را گرفتینبغلماچ

اینم اسباب بازی جدیدتهنیشخند سفره یکبار مصرفقهقهه 

نمیدونم چرا از سفره یکبار مصرف،پلاستیک پوشک،پفک و هرچیزی که خش خش کنه خوشت میادمتفکر

این طناب را به ننو بستم که خیلی بلنده تا آشپرخونه میرسهقهقهه آخه وقتی خوابی هم باید تکونت بدم وگرنه خیلی زود بیدار میشی

توام عاشق این طناب شدی هروقت می خوابی تو ننو سعی می کنی هرطور شده بگیریش گاهی وقتا هم که میذارمت کنارم سریع میری طناب را برمیداری تا بخوریش

این کیف خوشگلم عمه جون برات سوغاتی آورده و یه خرگوش کوچولوی ناز قلبمرسی عمه جونماچ

اینم یه عکس از وقتایی که دیگه هیچی نمیتونه ساکتت کنه جز فیلمهای کودکانهاوه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ثنا
12 خرداد 92 21:00
چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد نازه
آفتاب
12 خرداد 92 23:07
عاشقتم درسا.خاله دلش باز میشه تورو میبینه.خودت میدونی تو دلش چه خبره


مرسی خاله جون ... آره میدونم انقدر غصه نخور خاله این بهترین دوران زندگیه ازش لذت ببر مامان هنوزم دلش برای اون روزاش تنگ میشه
آفتاب
12 خرداد 92 23:46
چشم خاله جون خیلی سخته.ولی چشم


خاله ای وقتی عروس شدی و نی نی دار شدی تازه قدر این روزهاتو میدونی و میفهمی در عین سختی چقدر شیرین بودن
مامان سوشیانت
13 خرداد 92 5:09
اخی چه دختر نازی واقعا لایق اسم درساست ممنون که به ما سر زدید من شمارو لینک کردم
مامان سوشیانت
13 خرداد 92 5:13
وای مامان درسا چند وقت دیگه انقدر شیطون میشه که نمیزاره به کارای خونه برسی اپ کردن وبلاگ دیگه بماند
مامان سوشیانت
13 خرداد 92 5:14
فراموش کردم ادرس وبلاگمو براتون بزارم الان گذاشتم
مامان پاتمه
13 خرداد 92 7:31
ای جوووووووووونم چقدر این دایی و خواهر زاده به هم شبیهن قفون هر دوتاشون مامانی زرگ شدیا چقدر آپ کردی! همه رو خوندم ولی نشد برای همه کامنت بذارم ببخشید
طلوع
13 خرداد 92 13:12
مامان کوچولو سلام.عکسا خیلی مموش و نازن.
اون طنابه به نظرم یه کم خطرناک میاد!!! وقتی لازمش نداری با یه کش قشنگ جمش کن خدایی نکرده دخملمون رو اذیت نکنه


بازش کردم عزیزم.
نیلوفر/مامانه روژینا
17 خرداد 92 0:58
درسا نانازی به مامان بگو خصوصی داره