درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

شطنت هایِ دخترکِ هشت ماهه من

1392/5/12 22:12
نویسنده : مامان آرزو
591 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل شیطونم..

امروز از صبح که بیدار شدی غر میزدی منم تصمیم گرفتم ببرمت خونه مامانی شاید با دایی جون بازی کنی و آروم بشی اما اونجا هم همه اش بهانه می گرفتی و گریه می کردی ،مامانی هم روزه بود و به سختی می تونست تو نگهداری ازت بهم کمک کنه ...

هرجا دایی می رفت شما هم میخواستی بری و وقتی نمی تونستی جیغ می کشیدی و گریه می کردی..

دایی جون می تونم بیام تو؟خجالت

فدای جفتتون بشم منماچ

من از پنجره کلبه دایی ازتون عکس می گرفتم دایی اومده از نزدیک ببینه چیکار می کنماز خود راضی

فسقلی از نیم رخ هم خیلی ناسیبغل

درسا خوشتله در حال دست دسی و دایی جون در تفکرقلب

عشقولانه دایی و خواهر زادهبغل

فدااااااااای خنده هاتون بشم من که انقدر ناز هستینقلبقلب

آخه مبلهای خونه مامانی بلند تر از مبلهای خودمونه و شما نمی تونستی ازشون بری بالا...

وقتی ام دایی رفته بود روی تختش و بازی می کرد تو گریه می کردی و میخواستی بری پیشش مامانی کمکت می کرد بری بالا و وقتی موفق شدی انقدر ذوق کردی و از خوشحالی جیغ می کشیدی و دَ دَ دَ دَ می خوندی که همه را به هیجان آورده بودی منم تند تند ازت عکس می انداختم و فیلم می گرفتم شما هم از ذوق می خندیدی و جیغ می کشیدی ...

عصر انقدر غر زدی که حسابی خسته شدم و تا بابا بیاد دم در منتظرش بودم ...

دایی جون یه تاب داره که وقتی شما به دنیا اومدی خریدیم و از طرف شما بهش هدیه دادیم ،دایی خیلی دوسش داره منم شما را سوار کردم و تابت دادم اما یکم که گذشت شروع کردی گریه کردن و وقتی ام توجه نکردم و داشتم ازت عکس می گرفتم متوجه لرزش دستات شدم

انگاری خیلی از تاب بازی می ترسی خوشگلم دیگه سوارت نمی کنمماچ

گریه نکن نانازی الان بغلت می کنمبغل

کوچولوی دوست داشتنی وقتی گریه می کنی شرایط برام سخت میشه گاهی بغلت می کنم و گاهی عصبانی میشم و برای اینکه لوس نشی مجبورم بهت بی محلی کنم و شاهد اشکهای گوله گوله ای باشم که روی صورت خوشگلت می ریزه ...

وقتی احساس می کنم باعث اشکات منم از خودم بدم میاد ،اما چاره ای نیست...527919_bujcdvf48m9w69wp.gif

من یه مادرم اما از آهن که نیستم  آدمم از صبح که بیدار میشی کلی قربون صدقه ات میرم و به کارهات رسیدگی می کنم،باهمدیگه بازی می کنیم ،نانای می کنیم،شعر می خونیم به زور بهت شیر میدم و اکثر اوقات وقتی میخوام بهت سوپ بدم بهانه می گیری..

دیروز هرکاری کردم سوپ نخوردی بغلت کردم و همین طور که راه می رفتم بهت سوپ میدادم بعدشم که باز بهانه گرفتی رفتیم جلوی آینه و من سعی می کردم به به را به نی نی بدم و بعد میگفتم نـــــــــه درسا میخوره و بهت سوپ میدادم توام می خندیدی بعدشم برات دست میزدم و تو ذوق می کردی خلاصه با هر بدبختی بود تمام سوپت را خوردی و نتیجه راضی کننده بود و همه خستگیم رفع شد...connie_feedbaby.gif

وااااااااای از وقتی که بخوای بهانه بگیری ،میای بغلم و بهم می چسبی اگه گرسنه ات باشه صورتم را میخوری و من بهت می می میدم اگرم بخوای راه ببرمت انقدر گریه می کنی و تو بغلم وایمیستی تا بالاخره مجبورم کنی بلند شم و تو خونه بچرخونمت...

هیچ وقت به خوابم هم نمیدیدم بچه بزرگ کردن به این سختی باشه تازه بعدشم بهشت زیر پامونه وعده رفتن به بهشت که بهمون ندادن....19482_eva.gif

با همه این سختی ها شیرین ترین لحظات زندگیم در کنار تو بودنه ..

فسقلی من داری کم کم بیدار میشی و وقتشه بیام بهت بچسبم و حسابی بچلونمت و بوس بوسیت کنم ..

داری با چشمای کوچولوت دنبال مامان می گردی و اگه پیدام نکنی شروع می کنی گریه کردن...

درسای نازم خیلی دوست دارم636019_1237379fdqxrvb3f.gif

این نوشته های چهار روز قبل هستش که از اون روز شما برام وقت نگذاشتی تا بشینم و تکمیلشون کنم البته یکمم سرم به طراحی و چاپ تم تولد محمد سام(پسرعمه الهه) گرم بودش و فرصت نمی شد بیام و یه دل سیر از شیطونی های شما بنویسم

چند روزی می شه که به شدت به مامانی وابسته شدی و اصلا شیرخشک نمی خوری همه اش میخوای می می بخوری و وقتی ام شیرشون تموم میشه گریه می کنی و من نمیدونم باید چیکار کنم ؟ تند تند هم گرسنه ات میشه و این شیردادن به شما خیلی وقتم را می گیره ...connie_32.gif

از گاز گرفتن نگو که گاهی وقتا جای دندونات روی سینه ام می مونه و به شدت می سوزه و بعدش که دعوات می کنم و بهت شیر نمیدم نگاهم می کنی و می خندی اگه منم بخندم که بی خیال میشی اگه با اخم نگاهت کنم انقدر سرم داد می زنی و دعوام می کنی تا بی خیال بشم و بغلت کنم

حمام رفتن و آب بازی را خیلی دوست داری خونه مامانی که بودیم مامانی می خواست آشپزخونه را بشوره شما هم رفته بودی جلوی در و مامانی آب که می ریخت با دست میزدی تو آبها و ذوق می کردی،دیشب هم باهمدیگه رفتیم حمام و شما کلی آب بازی کردی بعدشم مثل دختر خانوم خوابیدی و مامان را اذیت نکردی645619_angel2.gif

صبح خیلی خوابم میومد اما شما ساعت نه بیدار شدی و تا ساعت 5 بعدازظهر حتی یک ربع هم نخوابیدی تا من بتونم استراحت کنم و تمام مدت چشمام خمار خواب بود خلاصه با هر بدبختی بود ساعت 5 خوابیدی و یکم بعدش بیدار شدی و بهت شیر دادم تا شش درگیر خوابوندن شما بودم تا اینکه بالاخره خوابیدی و تا هفت باهمدیگه استراحت کردیم ...

این روزها زیاد اتفاق می افته که بلند می شی و بدون اینکه دستت را به جایی بگیری وایمسیتی و من برات دست میزنم و میگم ماشالا ماشالا ماشالا ماشالا تشویق 

دیشب با بابایی بازی می کردی و می خندیدی منم چند تا عکس از شما و بابایی گرفتم

فدای خنده هات نانازی

داری بابا را بوس می کنی یا بهتر بگم میخوریشنیشخند

فندق کوچولوی مامان ایشالا همیشه سالم باشی و شیطونی کنی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان آرشیدا
12 مرداد 92 23:13
اوخ جیگرتو برم با اون عکس عشقولانت با دایی
آفتاب
13 مرداد 92 0:29
وای درسا کجابودی جیگر خاله.زود بدو با مامانی بیا بغلم جفتتون ببوسم.دلم تنگ شده بود
خاله سنا
13 مرداد 92 0:49
سلام ماشاالله بهت خاله مامان درسا آیا شما با ما قهرید؟
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
13 مرداد 92 12:44
سلام.ماشالله روز به روز ناز تر میشه. واقعأ مادر بودن سخته؟ هر قدر هم آدم بشنوه یا ببینه تا خودش تجربه نکنه به بزرگی و سختیش پی نمیبره. عکس توی تابش خیلی ناز و معصومانه تره. کلی بوس برات درسا. زیبا یارم تقدیم به تو
مامان ستیانفس
13 مرداد 92 13:55
آفتاب
13 مرداد 92 16:31
سلام نمیدونم چرا چند وقتیه حس میکنم از چیزی ناراحتی.مثل قبل بانشاط نیستی.من خیلی دوست دارم.دوست ندارم یکی از افرادای عادی باشم که فقط میان نظر میذارم.ما باهم دوستیم دوست دارم


ممنون که به فکرمی عزیزم چند وقتیه درسا شیطون تر شده و همه وقتم را می گیره یعنی وقتی می نویسم همه وقتم یعنی واقعا همه وقتم را می گیره دیگه انقدر خستگی هست که نشاطی تو من دیده نمیشه
آفتاب
14 مرداد 92 16:21
ولی مطمئنم 2باره مثل قبل با نشاط میشی با این چیزای که ازت خوندم مطمئنم.بهرحال من که جونم در میره واسه درسا.واسه شیطونیاش.مواظب خودت خیلی باش مامانی.خیلی بهت احتیاج دارن.مخصوشا منه لوس
مامان بانو
15 مرداد 92 12:22
درسا جونى حسابى شيطون شديااااااا... مامانى مواظب دخترى باش از اين مبلا خدا نكرده نيفته يه وقت...؟! هى واميسته عكس ميگيره... بچه رو بگييييييييير : ) به ما هم سر بزن فراموشمون كرديااااااا بوووووووووس براى درسا تپلى
مامان ریحانه جون
15 مرداد 92 13:19
سلام.. عبادتتون قبول... ریحانه من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده کد ریحانه 845 هست لطف بزرگی میکنی اگه کد 845 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنی واقعا ممنونت میشم اگه بتونید کد 845 رو با چند تا خط موبایل متفاوت به شماره ی داده شده ارسال کنید که نورالانور میشه و واقعا شرمنده میکنید اگه لطف کردی و رای دادی بهم خبر بدی ممنون میشم هم برای اینکه از لطف و مهربونیت تشکر کنم هم برای اینکه تعداد آرا رو داشته باشم پیشاپیش از لطفت واقعا ممنونم اگه خواستی عکس جشنواره ای ریحانه رو ببینی زحمت بکش و یه سر بیا وب ریحانه , عکس جشنواره ایش رو گذاشتم مرسی از لطفت دوست خوبم ارسال کد 845 به شماره 20008080200یادت نره ها ریحانه روی رای های شما دوستای گل خیلی خیلـــــــــــــــی حساب کرده.... خیلی خیلی خیلی ممنونت میشم به نی نی من رای بدی امیدوارم بتونم یه روزی یه جایی تویه دلخوشی هاتون جبران کنم موفق و پیروز باشی
خاله هانیه
15 مرداد 92 18:27
ای جونمممممممممممممممم الهی من فدای دایی کوشولو و جیگر خاله بشم که انقدر نازن و با نمک
خاله سنا
16 مرداد 92 0:13
من خاله درسا جون هستم کی میگه درسا خاله نداره تازه میخواد با دخمل آجیم دوست بشن و کلی شیطونی کنن انشاالله فداشوووووون
سنا
16 مرداد 92 0:43
راستی برای آجیم و نینیش و منو همسریم دعا یادت نره التماس دعا
سنا
16 مرداد 92 0:44
ما نیز دعا گویه شما هستیم انشاالله خدا قبول کند...
نیلوفر/مامانه روژینا
17 مرداد 92 4:05
ای جونم.فدات بشم که از تاب ترسیدی گله نازم. مامانی خصوصی
مامان ستیانفس
17 مرداد 92 22:39
دلها همه بهاران شد از شمیم باران مه رخ نموده امشب در عید روزه داران هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران عیدتون مبارک گلم
آفتاب
18 مرداد 92 19:56
خاله جووم اولین عید فطرت مبارک ایشالا همیشه سلامت باشی.مامانی عیده توآم مبارک
مامان کیان کوچولو
19 مرداد 92 0:44
عزیز دلم شیطون شیطونا که میگن تو هستی ...
مامان دوقلوها
19 مرداد 92 10:53
بعد از مدتها اومدم با هزار سلاممممممم خالصانه و تبریک عید فطر
مامان گلی
19 مرداد 92 11:33
سلام مامانی الهی این درساجونی ماشالاه چقدر بزرگ شده.هزار تا بوووووووووووووووووس براش.به به در کلبه دایی جون بهش خوش میگذره ها. آخی با باباش چه عشقی میکنه.دورش بگردم.الهی از دخترک فیلم کوتاه هم گذاشتی. شیطون شدی خاله جونی مامانی پس دخملک خیلی بهونه میگیره که.چقدر بهت سخت میگدشت اونم با زبون روزهایشالاه بزرگ بشه جبران زحماتت رو بکنه