فندق ِ شیطون
نانازی شیطونم سلام...
الان که دارم از تو و شیطونی هات می نویسم شما پیشم نیستی...
دخمل نازم شما رفتی خونه عمه تا من بتونم یکم به کارهام برسم..
وقتی نبودی ظرفهارا شستم و شام درست کردم برای شما هم سوپ پختم...
زنگ زدم عمه که بیام دنبالت و بیشتر از این بهشون زحمت ندیم که گفت شما تو آشپزخونه مشغول بازی کردنی و بهانه هم نمی گیری منم گفتم تا دخمل نازم با عمه جونش بازی می کنه یکم از شیطونی هاش بگم...
فندق کوچولوی مامان شیطونی های شما تمومی نداره همه اش مشغول بالا رفتن از مبل هستی و اگه وسایلت را جمع کنم سریع همه را می ریزی روی زمین...
چند وقته که حسابی قرطی شدی و همه اش میخوای نانای کنی ...
تا آهنگ میذاریم مشغول هر کاری که باشی ، هر حالتی که نشسته باشی شروع می کنی به نانای کردن
بابایی میگه هروقت آهنگ را play می کنیم انگار درسا را پلی کردیم
منم دقت که کردم دیدم راست میگه تا آهنگ میذاریم شما شروع می کنی به نانای کردن...
نانای درحالت نشسته: خودت را به سمت جلو و عقب تکون میدی
نانای درحالت چهار دست و پا: با دست و پا به سمت جلو و عقب میری
نانای درحالت ایستاده: دستت را میذاری روی میز و یکم می شینی و باز پا میشی و بیشتر با زانوهات میرقصی که این مدل نانای کردنت را من خیلی دوست دارم
نانای کردن درحالت نشسته روی زانو: می پری بالا و پایین و دستات را هم میاری بالا و تکونشون میدی
و از اونجایی که درهرحالتی نانای می کنی باید بگم و ......
چند روزه که دوربین به دست مشغول ثبت شیطنت هاتم بریم باهمدیگه ببینمیشون..
اولین عکس مربوط به خرابکاری دو روز پیشته که دستت را دراز کردی و رومیزی را کشیدی و هرچی روی میز بود ریخت،فقط تونستم شما را نجات بدم تا چیزیت نشه
این گلدون را خیلی دوست داشتم تمام گلهایی که از زمان خواستگاری و دوران عقد و دسته گل عروسیم بابایی برام خریده بود را جمع کرده بودم و تو این گذاشته بودم
فندقی تازه از خواب بیدار شده
سریع شیطونی را شروع می کنه انگار نه انگار خواب بوده
اینم یه افکت با حلقه هوش خانومی
فدای خنده ات بشم من نانااااااااااااااااااااااااز
تا اومدم ازت عکس بگیرم سرت را بردی پایین اما موهاتم خیلی نااااز شده دخترکم
خوشتل خودم
فدای نشستنت بشه مامان
عاشقتم
جوووووووووونِ منی
هروقت میخوای کسی بغلت کنه دستات را میاری بالا و با این کارت کلی دلبری می کنی...
دیشبم که از خونه مامانی اومدیم دستات را آوردی بالا تا مامان ملک بغلت کنه اونم کلی ذوق کرد که تو میخواستی بری بغلش عمه را هم که دیدی دستات را این شکلی کردی...
حالا جالبی این موضوع اینه که همون جا می شینی و فقط با دستات می گی که من را بغل کنید،دخمل نانازم یه وقت خسته نشی شما
من همه اش از توی این نگاهت می کنم تو هم از دستم گرفتی و داری همین کار رو انجام میدی
قام قام بیب بیب
همه اش با ماشینت تو خونه راه میری مامان فدای پاهای کوچولوت بشه که انقدر قشنگ قدم برمیداری
خوش می گذره خانومی؟
درسا: مامان عکس نگیر میخوام برم بازی کنم
این دندونی مال دایی امیرحسین هستش که آوردیم برای شما تا چیزای دیگه نخوری
فسقلی مشغول خرابکاری
مجبور شدم بالشت جلوی میز کامپیوتر را بردارم آخه شما همه اش یه چیزی را می انداختی اون پشت و بعد سعی می کردی برش داری که اگه حواسم بهت نبود ممکن بود با سر بیفتی و
میخوای باز کیبورد را برداری
امروز هرچی وسایلت را جمع می کردم باز تو همه را می ریختی روی زمین انگار لج می کردی
درسا:مامان همه اش عکس می گیری که
انگار مامان حواسش نیست بذار یکم فرمون ماشینم را بخورم
فدای اون نشستنت بشم من فندق کوچولو
اونجا چیکار می کنی ناناااااااااااااااز
دنبال چی می گردی موش کوچولو
از همه جا اینطوری میای بیرون از مبل هم اینطوری میای پایین همه اش استرس دارم
و حسن ختام این پست با اینکه تار شده اما من عاشقشم
تقدیم با عشق