کشف آشپزخانه...
سلام فسقلی مامان...
مکان مورد علاقه شما آشپزخونه است...
و تا وقتی سمت قابلمه ها نری مجوز حضورت در آشپزخونه باطل نمیشه
این حرف را بابایی دیشب وقتی مدتها تو آشپزخونه بازی می کردی ورفتی سراغ قابلمه بهت گفت
اما چند وقتیه مهارت های جدیدی پیدا کردی می تونه کشوهای آشپزخونه را باز کنی و هرچی توشون هست بریزی بیرون دیگه کاری هم به شکستنی و غیر شکستنی نداری فقط مامور شدی تا کشو را خالی کنی
در کابینت ها را هم باز می کنی و هرچی داخلش باشه می ریزی بیرون و این روزهابا خودم میگم چقدر خوب بود اگه آشپزخونه مون در داشت
وقتی در فریزر را باز می کنم سریع خودت را می رسونی تو آشپزخونه تا ببینی تو کشوهای اون چه خبره و اگه سریع در را نبندم مشغول خالی کردن کشوهای فریزر میشی،خداراشکر دستت به یخچال نمیرسه اما هر وقت درش را باز می کنم دستت را می گیری لب یخچال و سعی می کنی ازش بیای بالا
و این روزها تو خونه مون یه جمله هست که با تعجب تکرار میشه: این دختره یا پسر!!!!!!!!!
فندق مامان درحال خالی کردن کشوی فریزر
فدای پاهای کوشولوت بشم که بلندشون کردی
درسا خانوم مامانو نگاه کن
جووووووووووووون فدای دخمل حرف گوش کنم بشم من
آخه یخ می کنی نانازی
با منی مامان
مامانی عکس نگیر میخوام ببینم اینجا چه خبره
راستی دخملکم یه روز که داشتی بازی می کردی حس کردم چیزی تو دهنته سریع اومدم و به زور دستم را کردم تو دهنت و دیدم ای واااااااااااااااای خانوم دکمه لباسش را کنده و داره می خوره و اینگونه شد که مجبور شدیم هر چی روی لباست بود را بکنیم و لباس خوشتلت این شلکی شد
خوشگل ِ شیرین تر از عسلم خیلی دوست دارم