یلدای 92
رنگین کمون ِ زندگیم سلام
عشق ِ کوچولوی من یلدات مبارک
پارسال شب یلدا بابایی پیشمون نبود و رفته بود سرکار ماهم رفتیم خونه مامانی
امسال دومین یلدای شما بود،که چون پارسال هیچ کاری برای یلدات نکردم دلم میخواست امسال یکم خاص باشه ...
یک هفته قبل از یلدا با دایی جون رفتیم و برات کاموای قرمز رنگ خریدیم تا مامانی لباس هندونه ای برات ببافه
و از دختر خاله ام هم خواهش کردم تا برات دمپایی ببافه و بعدشم خودم روی لباسهات و دمپایی هات را با نخ مشکی تخمه هندونه گلدوزی کردم و حاصل کار شد این
دست همه گیشون درد نکنه که خیلی خیلی ناااااااااااز شده بود..
اینم هدیه یلدات از طرف مامان
شب جمعه خونه عمه عصمت دعوت داشتیم...
شما مریض بودی و خیلی خیلی بهانه می گرفتی ...
با هزار زحمت خوابوندمت و ناخونای خوشگلت را لاک زدم...
این اولین باریه که لاک میزنی خوشگله
اینم دمپایی هات توی پاهای نازت که اصلا خوشت نمیومد و به زور پات می کردم
وقتی بیدار شدی همه اش بهم می چسبیدی و بهانه می گرفتی ،بغلت کردم و سرت را گذاشتی روی شونه ام منم با شما کارهام را کردم و با هزار قر و ادا بالاخره لباسهات را تنت کردم
لباسهات را پوشیدی و قبل از رفتن به خونه عمه جون چند تا عکس ازت گرفتم
اصلا نمیذاشتی اینا تو پات باشه و سریع درمیاوردیشون
کلی ادا دراوردم تا بذاری ازت عکس بگیرم
اینم دخملکم با لباس هندونه ای و دمپایی های خوشگلش
دخملک ِ نازم اون شب تب داشتی و اولش خیلی خیلی بی حال بودی و آروم نشسته بودی
می بینین چقدر بی حااااااااله
اولش بی حال بودی و همین طور بی صدا روی مبل نشسته بودی...
بعدش یکم سرحال شدی و شروع کردی از این طرف به اون طرف دویدن ،محمد سام (پسرعمه الهه)توی اتاق داشت با گوشی مامانش بازی می کرد شما رفتی پیشش، کلا با بچه های کوچیک ارتباط برقرار نمیکنه و از شما فرار می کرد اما شما انقدر رفتی پیشش تا بالاخره دست از فرار برداشت و همون جا نشست شما هم چند تا بوس آبدار از لپش کردی و هی می گفتی اوووووومممممَه
محمد سام داشت روی هندونه را نقاشی می کرد مثلا تزئینش می کرد شما هم داری کمکش می کنی فدای دستای خوشگلت بشم که هندونه را برامون خوشمزه تر از قبل کردی
اینم سفره یلدایی که عمه جون زحمتش را کشیده بود و شما نذاشتی من جز هندونه و انار چیزی بخورم
سه تا بچه شیطون حمله کرده بودن به سفره
درسا خانوم داره انار شب یلدا می خوره،فداش بشم من
اینم عکس سه نفره ما
لباست یکم بلند شده بود و بندهاش هم بلند بودش و خلاصه تو تنت خوب واینمیستاد و همه اش بندش باز میشد فرداش بابایی اومدو لباست را برد و مامانی با وجود اینکه دایی مریض بود زحمت کشید و تا شب یلدا که شنبه شب بود و خونه مامانی دعوت داشتیم درستش کرد ...
دستت درد نکنه مامان عزیزم که همیشه برای رسوندن بچه هات به خواسته های کوچیک و بزرگشون تلاش می کنی تو تمام زندگیم این فداکاری را جز از تو و پدرم از هیچ کس ندیده ام امیدوارم سایه تان همیشه بالای سرم باشد که حضورتان باعث دلگرمی من است. آمین
اینم حاصل زحمات مامانیمبارکت باشه عشقم
این آدم برفی پاپ کرنی را خودم ساختم که شما خیلی دوسش داشتی و جوجو صداش می کردی
اینجا داری با آدم برفی یا به قول خودت جو جو آشنا میشی
لطفا به لبهای درسا توجه کنیدداره میگه جوجو
خوب دیگه حسابی باهم دوست شدن
فدای نگاه کردنت بشم نانازی
داری جو جو رو بوس میکنی اووووممممممممممممه
مامان این چیه؟
فسقلی جوجو را بغل کردی؟
چه عجب صاف نشستی
ای وای پاپ کرن از کجا آوردی؟؟؟؟؟
از تو شکم جو جو خخخخخخخخ
چقدر دمپایی ها تو پات قشنگ بووووووود
نــــــــــــــــه به اون دست نزن
فدای اخم کردنت
اینم لباس خوشگل دخترم در حالت ایستاده
عاشق این عکست شدم
فدای قد و بالات
یکی از شیرین کاریهای این روزهای دخملک
چند تا ژست طبیعی
فدای ژستهای خوشگلت بشم من
عاشختم
باشه دربیار گل سر را تا خیالت راحت بشه
بفرمایید هندونه
آخ جون پاپ کرن پیدا کردمفدای مدل نشستنت
دستم را می گرفتی و اَدای پریدن را درمیاوردیم و شما باخنده می گفتی ته یعنی سه
نانازی چقدر قشنگ نشستی
جوووووووووووووونمـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
کاش همیشه انقدر آروم بودی مثل گل یه جا میشستی
فدای خوشگلی هات بشم من
توجه کنید پای سمت راستش بالاست داره تکونش میده
اینم انارهای ساخت مامانزودتر بریم خونه مامانی که خیلی وقته منتظره
اینم عکس دخملکم و داداشیم که اونم مریض شده بود و تب شدیدی داشت
اینم سفره یلدای شنبه شب خونه مامانم که خیلی خیلی زحمت کشیده بود
بفرمایید هندونه
درسا خانووووووم که حسابی شیطونی کرد
اگه تو این عکس دو تا درسا می بینید حتما حتما به چشم پزشک مراجعه کنید
گفتیم شاد به هوای جوجو بذاری ازت چند تاعکس با سفره بندازم
بیچاره آدم برفی داغونش کردی
کاسه ها را برداشتی و فرار کردی
هرچی میخوردیم شما هم میخواستی ولی نمیخوردی که خرابکاری می کردی
دایی جون ِ مریض که بهانه می گرفت و میخواست دوربین را بگیره و بابا احمد گوشیش را داد و اون داره از شما عکس می گیره ،کفشهای شما را هم پوشیده بود و میگفت مال منه
بله شما از مریضی دایی استفاده کردی و بهش زور می گفتی اینجا هم گوشی را ازش گرفتی!!!
وقتی میگیم یک دو سه شما ادای پریدن را درمیاری مثل اینجا
اینم کرسی شب یلدا که شما عاشقشی
بـــــــــــــــــله یک دو و سه :درسا خانوم بدون اینکه کسی کنارش باشه پرید پایین و خدا رحم کرد که زیرش تشک بود و دردش نگرفت
اینجا هم داری با دختر خالم بازی می کنی
میشینی و خودت را از پشت پرت می کنی کلی همه را سرگرم کرده بودی شیطونک
دوستای مهربونی که تا آخر پست باما همراه بودین ممنونم ازتون