درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

تولد31هفتگی درسا و تولد24 سالگی مامان

1391/7/12 14:16
نویسنده : مامان آرزو
800 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای مهربونمون...

کوشولوهای ناز نازی و مامانای منتظرشون....ماچ

تو این هفته قدم42 سانت و وزنم حدود1360 گرمه...

چند روزی میشه که شکم چاقالوی مامان خارش شدید گرفته....نگران

خانوم دکتر گفت ممکنه از عوارض قرص دمیترون باشه...

از اونجایی که حالت تهو مامان کمی بهتر شده فعلا مصرفش را قطع کرده...

یه شربت خوراکی و یه شربت موضعی داد که تاثیرش زیاد نبوده!!!!

گفت دو هفته دیگه باز بریم پیشش...

جوابی که دکتر غدد میده را هم بهش بگیم...

بابایی هم سریع پیش متخصص غدد وقت گرفت....

دیروزم تولد مامان بود...

شب قبلش مامان کلی خوشگل کردو باهم عکس انداختیم...

بابایی براش کیک نخرید چون نمی تونست بخورهابرو

قول داد سال دیگه که سه تایی میشیم براش کیک بگیره....

و باگفتن تا اون موقع درسا هم دست دسی یاد گرفته...

کلی دل مامان را آب کرد...خجالت

هدیه هم به مامان پول داد تا هرچی خودش دوست داره بخره....

شام هم رفتن فست فود و یه جشن کوچولوی 2/5 نفره گرفتننیشخند

منم از تو شکم مامانی تولدش را تبریک میگم...

و قول میدم سال دیگه برای تولدش براش دس دسی کنمزبان

دیشبم نوبت دکتر غدد داشتیم...

متاسفانه مطب دکتر از خونمون خیلی دور بود....

تازه وسط شهر بود و کلی ترافیک....

خلاصه با بابایی و بابا بزرگ رفتیم اونجا....

یک ساعت توی راه بودیم ...

یک ساعتم منتظر شدیم تا نوبتمون بشه...

دکتر گفت انسولین لازم نیست...

فقط با دستگاه قند مامان کنترل بشه..

و اگه از حد نرمالش بالاتر رفت با دکتر تماس بگیریم...

برای 15آبان هم یه آزمایش نوشت براش...

امروزم با مامان رفتیم و دستگاه تست قند خریدیم..

خداراشکر قندش خوب بود...

ناشتا 88 بود و دو ساعته 105 .....

تو این مدت خریدهای سیسمونی را انجام دادیم...

سرویس کالسکه و روتختی و تشک و پتو را خریدیم...

کلی لباسهای خوشگل خریدیم...

تازه آویز تختم را هم خریدیم ، که مامان خیلی دوسش داره....

چند تایی اسباب بازی کوشمولو خریدیم...

تخت و کمدم را هم سفارش دادیم....

23ام همین ماه قراره تحویل بگیریم...

مامانی برای تحویل گرفتنش خیلی ذوق داره...

میخواد سریع همه چیز را بچینه...

با اینکه مامان دلش می خواست رنگ تخت و کمد را صورتی بگیره....

همه اش هم به صورتی فکر کرده بود...

اما بعداز اینکه تختم را پسندید ترسید رنگ صورتیش قشنگ نشه!!!!

واسه همین رنگ کرم قهوه ای که رنگ ژورنالیش بود را انتخاب کرد...

هروقت اتاقم چیده بشه عکسای سیسمونی را میذاریم...

فقط مونده یک سری لباسهای تو خونه ای....

چندتا لباس تابستونی اگه گیرمون بیاد...

یکسری خورده ریز ...

و دیگه مامان از این همه شلوغی و خرید راحت میشه....

اینطوری شاید بیشتر بتونه وب من و دایی را آپ کنه...چشمک

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

غــزال
12 مهر 91 22:22
وای وای وای

من دل تو دلم نیستآ خاله جون ...

زودی عکساشو بگیر و نشونم بده تا دیوونه نشدم !

راستی خاله جونم تولدت مبارک !


مرسی عزیزم
خاله عاطفه
18 مهر 91 13:05
سلام مامان درسا جون تولدت مبارک