درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

اولین پارک

1392/2/17 19:27
نویسنده : مامان آرزو
1,904 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ناناز گلی..

هرچی بزرگتر میشی شیطنتاتم بیشتر میشهقلب

چند روز عمه اشرف اومد دنبالمون و رفتیم پارک اولش از اینکه رفتیم بیرون خیلی خوشحال شدی،یه کم رفتیم سرسره سواری بعدشم تاب سوارت کردم و تو کلی برام خندیدی اما یکم که گذشت خسته شدی و خوابت گرفت دلت از اون مدلهای خاص شیرخوردنت میخواست که تو پاک جلوی اونهمه آدم اصلا امکانش نبود خلاصه یکم شیرخشک خوردی و تو پارک چرخیدیم تا اینکه حسابی خسته شدی تو ماشین که نشستیم انقدر جاکم بود که نمیشد تکون بخوریم باهرزحمتی بود بالاخره بهت شیردادم و شما چشمهای نازت را بستی و خوابت برد ماچخونه که رسیدیم مجبور شدم سینه ام را از دهنت دربیارم که کسی نبینهنیشخند اینجور وقتا همیشه بیدار میشی و غر میزنی یا اگه سیرشده باشی می خندی برام اما اون روز انقدر خسته شده بودی که گردنت به سمت پایین خم شد و خوابت بردقهقهه البته خیلی زود مامان به دادت رسید و محکم چسبودنت به خودش تا یه وقت اذیت نشی ماچبعدشم دادمت بغل عمه جون و انگاری خانوم بادگلو داشت بیدار شدتعجب و با ورودمون به خونه مشغول شیطونی کردن شدیقلب

 این هفته بهت حریره بادوم میدم زیاد خوشت نمیاد البته هنوزم با قاشق غذا خوردن را یاد نگرفتی یه قاشق که میذارم تو دهنت دو تا قاشق میریزی بیرون خلاصه بعد از غذا کلی کثیف کاری می کنی بغل

بعضی وقتا هم دو دستی قاشق را می گیری و میبری سمت دهنت و من باید کلی تلاش کنم تا بتونم قاشق را نجات بدم و باز بهت حریره بادوم بدممژه

راستی آخر هفته قراره با بابایی بریم نمایشگاه گل و گیاه هورامن تاحالا اینجور جاها نرفتم اما شنیدم خیلی قشنگه و کلی تزئینات با گل طبیعی داره میخوام کلی عکس ازت بگیرم نانازیقلب

اینم اولین ورق از آلبوممخجالت

اینم من درحال خنده به همراه پیترپن و دوستانخجالت

پرنسس کوچولو توی قلعه سحر آمیزشماچ

اینم یه عکس کفشدوزکی از خانوم کوچولوی خوش خندهبغل

وایــــــــــی آقا فیله هنرمند چه نقاشی خوشتلی کشیدیخجالت

تاب تاب عباسی چه کیفی داره بازیاز خود راضی

مامان دستامو نگیر میخوام خودم تنها برم زبان

ای بابا هنوزم که منو گرفتی میخوام تنهایی بازی کنمابرو

هوراااا انگار مامان داره راضی میشهاز خود راضی

ای وای چقدر عکس می گیرید حالا که اینطوری شد به دوربین نگاه نمی کنمنیشخند

خوب ما از این عکس خیلی خوشمون اومد باز میذاریمشنیشخند

با اینکه من به دوربین نگاه نمی کنم و چشمای مامانم بسته استناراحت

اما منظره اطرافمون انقدر قشنگه که حیفمون اومد نذاریمش به منظره نگاه کنید نه ما!!!!

 عمه صدات می کنه شما به دوربین نگاه نمی کنی امیدوارم نمایشگاه گل که میریم همکاری کنینگران

اینجا هم دیگه خسته شدی و بعدش نمیدونم دستت به تیغ گلها کشیده شددل شکستهشروع کردی گریه کردن

نانازی این اولین پارکی بود که رفتیم امیدوارم بهت خوش گذشته باشهماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

خاله هانیه
17 اردیبهشت 92 21:40
ای جون الهی من فدات شم جیگر خاله . قربون اون خنده های نازت بشم من
آرشیدا خانم
18 اردیبهشت 92 14:17
عزیز لپی خاله چطوره؟خوش بحالت منم آرشیدا رو میخوام ببرم آخه پارک کنار خونمون ساختن هوفی هوفی چه مزه ای داده به دخمل
آرشیدا خانم
18 اردیبهشت 92 14:18
راستی فکر کنم پست فرار مرغی رو غیر فعال کردید نمیشه نظر گذاشت که
fati_k21
18 اردیبهشت 92 20:59
ای جان فدات شم.....نانازی
خانمی
19 اردیبهشت 92 19:31
سلام.وای درسا جونی این روزا چقدر خوش میگذره بهت. ایششالله همیشه بخندی ناز نازی. زیبا یارم تقدیم به تو
مامان گلی
20 اردیبهشت 92 16:50
الهی بگردم. ببین طلا جونی چه ذوق میکنه با سرسره بازی چه لباس نازی داری درساجونم راستی عکسهای پست فرار مرغی خیلی نازهوجیگر افتاده اونجا دست دایی جونیها درد نکنه که براش عروسک خوشکل خریدن. پست بالا غیر فعال بودا
آفتاب
20 اردیبهشت 92 19:42
خیلی خوشملی خاله.بووس
نیلوفر/مامانه روژینا
20 اردیبهشت 92 19:55
اخی درسا کوچولو اولین پارک رفتنت مبارک انشالله همیشه به شادی و خوشگذرونی وپارک رفتن همراه مامانوبابا مامانی چه عکسهای قشنگی ار عروسک گذاشتی.و خیلی خوب طراحیشون کردی البته درسا گلی خودش قشنگه که عکسشام قشنگن. ببوسش هزارتاااااااااااا......
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:15
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:16
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:17
ببخشید خاله خنده م تموم نمیشهآخه عکسای مرغو خروس خییییییییییییییلی باحالو پذیرایی بود
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:19
آخخخخ فدای اختلات کردنت
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:20
فدای احساساتی شدنت
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:20
جیگر من هنو آپ نکردما
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:21
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ملت خبر آپیدن میدن ولی ما
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:25
درسا جان موش موشک من خیییییییییییییلی دلم میخواد راس راسکی بغلت کنم ماچت کنم[افسردگی]
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:26
خدایی تو نی نی وبلاگ هیییییییییییییشکی بت نمیرسه
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:28
بـــــــه تو پارک خیییییییییییییییییییییلی خوش تیپیا خالهلباس خال خالیه خییییییییلی بت میاد
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:31
من درحال خنده به همراه پیترپن و دوستان = اینو ک دیدما از خنده پهن زمین بودم
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:32
جیگرتو قاچ قاچخشک
رقیّه
21 اردیبهشت 92 18:35
در کل پستای باحالو پذیرایی بود مامانی گل! دست شما دلد نکنه بسی خوش رفت روزگارتون خوش خوش میایم اینجا دلمون شاد میشه ایشالا دل هر سه تون همیشه ی خدا شاد باشه با اجازه قربون آقا