اولین استخر..
سلام عشق کوچولوی مامان ناناسی امروز عمه هات تصمیم گرفتن برن استخر و از منم پرسیدن که آیا باهاشون میرم یا نه و من هم باوجود اینکه روز بعد عروسی کلی تو خونه کار داشتم و همه جا به هم ریخته بود ولی گفتم باشه میایم و تند تند لباسهات رو تنت کردم و عمه اومد دنبالمون و بردمون استخر نزدیک خونمون اونجا خانومه گفت که حتمن حتمن باید بازو بند داشته باشی که از همونجا برات خریدیم و رفتیم داخل تند تند لباسهات را عوض کردیم و با عمه عصمت رفتی سمت استخر وقتی پات رو گذاشتی تو آب کلی ذوق کرده بودی عشقم بعدشم مهشید اومد پیشت و بهت میگفت پاهات رو چطوری تکون بدی و شما هم ازش تقلید می کردی و پاهات رو تکون میدادی و درکمال تعجب همه بعد از چند دقیقه وقتی میخوابوندی...