مادرم روزت مبارک
مادر عزیزم... زمانی که دخترکم به دنیا آمد و او را درآغوش کشیدم تمام لحظاتی را که باهم داشتیم درک کردم... حتی لحظاتی که به خاطر اشتباهاتم مواخذه ام می کردی.. هر زمان که بیدار شدم دخترکم را شیر بدهم شبهایی را تجسم کردم که تو برای شیردادن به من بیدار میشدی... لحظات سختی که درسا شیرمن را نمی خورد لحظاتی را تجسم کردم که تو برای شیرنخوردن من غصه می خوردی... هر زمان که دست و پای کوچک دخترکم را می بوسم لحظاتی را تجسم می کنم که تو با آنهمه عشق و محبتت بر دستان کوچک من بوسه میزدی،با سختی ها مقابله می کردی و برای خوشبختی من با همه حتی خودت می جنگیدی و شرمسار می شوم از اینکه این همه سال عشق خالص و بی قید و شرطتت را درک نکردم و برای قدردانی...